«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۵۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن روزگاریست که ما را نگران میداریمخلصان را نه به وضع دگران میداری گوشهی چشم رضایی به منت باز نشد اين چنين عزت صاحبنظران میداری؟ ساعد آن به که بپوشی تو چو از بهر نگار دست در خون دل پرهنران میداری نه گل از دست غمت رست و نه بلبل در باغ همه را نعرهزنان جامهدران میداری چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ سر چرا بر من دلخسته گران میداری؟ ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور چشم سری عجب از بیخبران میداری گوهر جام جم از کان جهانی دگر است تو تمنا ز گل کوزهگران میداری؟ پدر تجربه ای دل تویی آخر ز چه رویطمع مهر و وفا زين پسران میداری کيسهی سيم و زرت پاک ببايد پرداخت اين طمعها که تو از سيمبران میداری گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی عاشقی گفت که ما را تو بر آن میداری مگذران روز سلامت به ملامت حافظ چه توقع ز جهان گذران میداری؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 30 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۴۹فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ای که مهجوری عشاق روا میداری عاشقان را ز بر خويش جدا میداری تشنهی باديه را هم به زلالی درياب به اميدی که در اين ره به خدا میداری دل ببردی و بحل کردمت ای جان ليکن به از اين دار نگاهش که مرا میداری ساغر ما که حريفان دگر مینوشند ما تحمل بکنیم ار تو روا میداری ای مگس حضرت سيمرغ نه جولانگه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری تو به تقصير خود افتادی از اين در محروم از که مینالی و فرياد چرا میداری؟ حافظ از پادشهان پايه به خدمت طلبند سعینابرده چه امّيد عطا میداری؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 28 December 2025
«««««میبهـا🍷»»»»»غزل نمره ۴۴۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ای که در کوی خرابات مقامی داری جم وقت خودی ار دست به جامی داری ای که با زلف و رخ يار گذاری شب و روز فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند گر از آن يار سفرکرده پيامی داری خال سرسبز تو خوش دانه عيشیست ولی بر کنار چمنش وه که چه دامی داری بوی جان از لب خندان قدح میشنوم بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری چون به هنگام وفا هيچ ثباتيت نبود میکنم شکر که بر جور دوامی داری نام نيک ار طلبد از تو غريبی چه شود تویی امروز در اين شهر که نامی داری بس دعای سحرت حارس جان خواهد بود تو که چون حافظ شبخيز غلامی داری Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 27 December 2025
«««««میبهـا🍷»»»»»غزل نمره ۴۴۷مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل بيا با ما مورز اين کينه داریکه حق صحبت ديرينه داری نصيحت گوش کن کاين در بسی بهاز آن گوهر که در گنجينه داری به فرياد خمار مفلسان رسخدا را گر می دوشينه داری وليکن کی نمايی رخ به رندانتو کز خورشيد و مه آيينه داری بد رندان مگو ای شيخ و هش دارکه با حکم خدایی کينه داری نمیترسی ز آه آتشينمتو دانی خرقهی پشمينه داری نديدم خوشتر از شعر تو حافظبه قرآنی که اندر سينه داری Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 24 December 2025
«««««میبهـا🍷»»»»»غزل نمره ۴۴۶مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن صبا تو نکهت آن زلف مشکبو داری به يادگار بمانی که بوی او داری دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست توان به دست تو دادن گرش نکو داری در آن شمايل مطبوع هيچ نتوان گفت جز اين قدر که رقيبان تندخو داری نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد که گوش و هوش به مرغان هرزهگو داری ز جرعهی تو سرم مست گشت نوشت باد خود از کدام خم است اين که در سبو داری؟ به سرکشی خود ای سرو جويبار مناز که گر بدو رسی از شرم سر فرو داری دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن تو را سزد که غلامان ماه رو داری قبای حسنفروشی تو را برازد و بس که همچو گل همه آيين رنگ و بو داری ز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق قدم برون نه اگر ميل جستجو داری Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 23 December 2025
«««««🍷میبهــا»»»»»غزل نمره ۴۴۵مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن تو را که هر چه مراد است در جهان داری چه غم ز حال پریشان عاشقان داری؟ بخواه جان و دل از بنده و روان بستان که حکم بر سر آزادگان روان داری ميان نداری و دارم عجب که هر ساعت ميان مجمع خوبان کنی ميانداری بياض روی تو را نيست نقش درخور از آنک سوادی از خط مشکين بر ارغوان داری بنوش می که سبکروحی و لطيف مدام علیالخصوص در آن دم که سر گران داری مکن عتاب از اين بيش و جور بر دل ما مکن هر آن چه توانی که جای آن داری به اختيارت اگر صد هزار تير جفاست به قصد جان من خسته در کمان داری بکش جفای رقيبان مدام و جور حسود که سهل باشد اگر يار مهربان داری به وصل دوست گرت دست میدهد يک دم برو که هر چه مراد است در جهان داری چو گل به دامن از اين باغ میبری حافظ چه غم ز ناله و فرياد باغبان داری؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 21 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۴۴مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن شهریست پرظريفان و از هر طرف نگاری ياران صلای عشق است گر میکنيد کاری چشم فلک نبيند زين طرفهتر جوانی در دست کس نيفتد زين خوبتر نگاری هرگز که ديده باشد جسمی ز جان مرکب؟بر دامنش مبادا زين خاکيان غباری چون من شکستهای را از پيش خود چه رانی کهأم غايت توقع بوسیست يا کناری می بیغش است درياب وقتی خوش است بشتاب سال دگر که دارد اميد نوبهاری؟ در بوستان حريفان مانند لاله و گل هر يک گرفته جامی بر ياد روی ياری چون اين گره گشايم؟ وين راز چون نمايم؟ دردی و سخت دردی، کاری و صعب کاری هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی مشکل توان نشستن در اين چنين دياری Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 20 December 2025
نور ز خورشید جوی بو که برآید Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 18 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۴۳مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری خورد ز غيرت روی تو هر گلی خاری ز کفر زلف تو هر حلقهای و آشوبی ز سحر چشم تو هر گوشهای و بيماری مرو چو بخت من ای چشم مست يار به خواب که در پی است ز هر سويت آه بيداری نثار خاک رهت نقد جان من هر چند که نيست نقد روان را بر تو مقداری دلا هميشه مزن لاف زلف دلبندان چو تيره رای شوی کی گشايدت کاری؟ سرم برفت و زمانی به سر نرفت اين کار دلم گرفت و نبودت غم گرفتاری چو نقطه گفتمش اندر ميان دايره آی به خنده گفت که ای حافظ اين چه پرگاری؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 17 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۴۲مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به جان او که گرم دسترس به جان بودی کمينه پيشکش بندگانش آن بودی بگفتمی که بها چيست خاک پايش را اگر حيات گرانمايه جاودان بودی به بندگی قدش سرو معترف گشتی گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی به خواب نيز نمیبينمش چه جای وصال چو اين نبود و نديديم باری آن بودی اگر دلم نشدی پايبند طرهی او کیاش قرار در اين تيرهخاکدان بودی به رخ چو مهر فلک بینظير آفاق است به دل دريغ که يک ذره مهربان بودی درآمدی ز درم کاشکی چو لمعهی نور که بر دو ديده ما حکم او روان بودی ز پرده نالهی حافظ برون کی افتادی اگر نه همدم مرغان صبحخوان بودی Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 16 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۴۱مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی که حال ما نه چنين بودی ار چنان بودی بگفتمی که چه ارزد نسيم طرهی دوست گرم به هر سر مویی هزار جان بودی عیان شدی که بها چیست خاک کویش رااگر حیات گرانمایه جاودان بودی برات خوشدلی ما چه کم شدی يا رب گرش نشان امان از بد زمان بودی؟ گرم زمانه سرافراز داشتی و عزيز سرير عزتم آن خاک آستان بودی ز پرده کاش برون آمدی چو قطرهی اشک که بر دو ديدهی ما حکم او روان بودی اگر نه دايرهی عشق راه بربستي چو نقطه حافظ بیدل نه در ميان بودی Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 15 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۴۰مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن سحر با باد میگفتم حديث آرزومندیخطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی دعای صبح و آه شب کليد گنج مقصود استبدين راه و روش میرو که با دلدار پيوندی قلم را آن زبان نبود که سر عشق گويد بازورای حد تقرير است شرح آرزومندی الا ای يوسف مصری که کردت سلطنت مغرورپدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی جهان پير رعنا را ترحم در جبلت نيستز مهر او چه میپرسی در او همت چه میبندی؟ همایی چون تو عالیقدر حرص استخوان تا کی؟دريغ آن سايهی همت که بر نااهل افکندی در اين بازار اگر سودیست با درويش خرسند استخدايا منعمم گردان به درويشی و خرسندی به شعر حافظ شيراز میرقصند و مینازندسيهچشمان کشميری و ترکان سمرقندی ابیات الحاقی: (دل اندر زلف لیلی بند و کار از عقل مجنون کنکه عاشق را زیان دارد مقالات خردمندی به سحر غمزهی فتان دوابخشی و دردانگیزبه چین زلف مشکافشان دلارامی و دلبندی) Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 14 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۹مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن ديدم به خواب دوش که ماهی برآمدی کز عکس روی او شب هجران سر آمدی تعبير چیست؟ يار سفرکرده میرسد ای کاش هر چه زودتر از در درآمدی ذکرش به خير ساقی فرخندهفال من کز در مدام با قدح و ساغر آمدی خوش بودی ار به خواب بديدی ديار خويش تا ياد صحبتش سوی ما رهبر آمدی آن عهد ياد باد که از بام و در مرا هر دم پيام يار و خط دلبر آمدی خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق دريادلی بجوی دليری سرآمدی فيض ازل به زور و زر ار آمدی به دست آب خضر نصيبهی اسکندر آمدی ور ديگری به شيوهی حافظ زدی قلم مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی کی يافتی رقيب تو چندين مجال ظلم مظلومی ار شبی به در داور آمدی؟ آن کو تو را به سنگدلی گشت رهنمون ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 13 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۸مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل سَبت سلمي بصُدغَيها فوادي و روحي کل يوم لي يُنادي نگارا بر من بیدل ببخشای و واصلني علي رغم الاعادي حبيبا در غم سوداي عشقت توکلنا علي رب العبادی امن انکرتني عن عشق سلمي تَز اول آن روی نِهکو بِوادی که همچون مهت ببوتن دل و ایره غريق العشق في بحر الودادی به پیماچان غرامت بسپريمن غرت يک ویروشتی از اَما دی غم اين دل بواتت خورد ناچار و غر نه وابنی آنچت نشادی دل حافظ شد اندر چين زلفت بليل مُظلمٍ و الله هادي Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 10 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۷مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای قصهی بهشت ز کويت حکايتی شرح جمال حور ز رويت روايتی انفاس عيسی از لب لعلت لطيفهای و آب خضر ز نوش لبانت کنايتی هر پاره از دل من و از غصه قصهای هر سطری از خصال تو وز رحمت آيتی کی عطرسای مجلس روحانيان شدی گل را اگر نه بوی تو کردی رعايتی در آرزوی خاک در يار سوختيم ياد آور ای صبا که نکردی حمايتی ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت صد مايه داشتی و نکردی کفايتی بوی دل کباب من آفاق را گرفت اين آتش درون بکند هم سرايتی در آتش ار خيال رخش دست میدهد ساقی بيا که نيست ز دوزخ شکايتی دانی مراد حافظ از اين درد و غصه چيست؟ از تو کرشمهای و ز خسرو عنايتی Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 9 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۶مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن آن غاليهخط گر سوی ما نامه نوشتیگردون ورق هستی ما درننوشتی هر چند که هجران ثمر وصل برآرددهقان جهان کاش که اين تخم نکشتی آمرزش نقد است کسی را که در اين جاياریست چو حوری و سرایی چو بهشتی در مصطبهی عشق تنعم نتوان کردچون بالش زر نيست بسازيم به خشتی مفروش به باغ ارم و نخوت شداديک شيشه می و نوش لبی و لب کشتی تا کی غم دنيای دنی ای دل دانا؟حيف است ز خوبی که شود عاشق زشتی آلودگی خرقه خرابی جهان استکو راهروی اهل دلی پاکسرشتی از دست چرا هشت سر زلف تو حافظتقدير چنين بود چه کردی که نهشتی؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 8 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۵مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن با مدعی مگوييد اسرار عشق و مستیتا بیخبر بميرد در درد خودپرستی عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آيدناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانمبا کافران چه کارت گر بت نمیپرستی؟ سلطان من خدا را زلفت شکست ما راتا کی کند سياهی چندين درازدستی؟ در گوشهی سلامت مستور چون توان بودتا نرگس تو با ما گويد رموز مستی آن روز ديده بودم اين فتنهها که برخاستکز سرکشی زمانی با ما نمینشستی عشقت به دست طوفان خواهد سپرد حافظچون برق از اين کشاکش پنداشتی که جستی Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 7 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۴مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن ای دل مباش يک دم خالی ز عشق و مستی وآنگه برو که رستی از نيستی و هستی گر جان به تن ببينی مشغول کار او شو هر قبلهای که بينی بهتر ز خودپرستی با ضعف و ناتوانی همچون نسيم خوش باش بيماری اندر اين ره بهتر ز تندرستی در مذهب طريقت خامی نشان کفر است آری طريق رندی چالاکی است و چستی تا علم و عقل بينی بیمعرفت نشينی يک نکتهات بگويم خود را مبين که رستی در آستان جانان از آسمان ميانديش کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی خار ار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی صوفی پيالهپيما حافظ قرابهپرهيز ای کوتهآستينان تا کی درازدستی؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 6 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۳فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ای که بر ماه از خط مشکين نقاب انداختی لطف کردی سايهای بر آفتاب انداختی تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت حاليا نيرنگ نقشی خوش بر آب انداختی طاعت من گرچه از مستی خرابم رد مکنکاندرین شغلم به امید ثواب انداختی گوی خوبی بردی از خوبان خلخ شاد باش جام کيخسرو طلب کافراسياب انداختی داور داراشکوه ای آن که تاج آفتاب از سر تعظيم بر خاک جناب انداختی باده نوش از جام عالمبين که بر اورنگ جم شاهد مقصود را از رخ نقاب انداختی زينهار از آب آن عارض که شيران را از آن تشنهلب کشتی و گردان را در آب انداختی هر کسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت زان ميان پروانه را در اضطراب انداختی گنج عشق خود نهادی در دل ويران ما سايهی دولت بر اين کنج خراب انداختی خواب بيداران ببستی وانگه از نقش خيال تهمتی بر شبروان خيل خواب انداختی پرده از رخ برفکندی يک نظر در جلوهگاه و از حيا حور و پری را در حجاب انداختی از فريب نرگس مخمور و لعل میپرست حافظ خلوتنشين را در شراب انداختی Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 3 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۲مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن مخمور جام عشقم ساقی بده شرابیپر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی وصف رخ چو ماهش در پرده راست نايدمطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی شد حلقه قامت من تا بعد از اين رقيبتزين در دگر نراند ما را به هيچ بابی در انتظار رويت ما و اميدواریوز عشوهی وصالت ما و خيال و خوابی مخمور آن دو چشمم آيا کجاست جامیبيمار آن دو لعلم آخر کم از جوابی؟ حافظ چه مینهی دل اندر در خيال خوبان؟کی تشنه سير گردد از لمعهی سرابی؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 2 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۱مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل لبش میبوسم و درمیکشم می به آب زندگانی بردهام پی نه رازش میتوانم گفت با کس نه کس را میتوانم ديد با وی لبش میبوسد و خون میخورد جام رخش میبيند و گل میکند خوی بده جام می و از جم مکن ياد که میداند که جم کی بود و کی کی؟ بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب رگش بخراش تا بخروشم از وی گل از خلوت به باغ آورد مسند بساط زهد همچون غنچه کن طی چو چشمش مست را مخمور مگذار به ياد لعلش ای ساقی بده می نجويد جان از آن قالب جدایی که باشد خون جامش در رگ و پی زبانت درکش ای حافظ زمانی حديث بیزبانان بشنو از نی Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 1 December 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۳۰مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می علاج کی کنمت آخرالدواء الکی ذخيرهای بنه از رنگ و بوی فصل بهار که میرسند ز پی رهزنان بهمن و دی چو گل نقاب برافکند و مرغ زد هوهو منه ز دست پياله چه میکنی هی هی (چو هست آب حیاتت به دست تشنه ممیرفلا تمت و من الماء کل شئ حی) شکوه سلطنت و حسن کی ثباتی داد! ز تخت جم سخنی مانده است و افسر کی خزينهداری ميراثخوارگان کفر است به قول مطرب و ساقی، به فتوی دف و نی زمانه هيچ نبخشد که بازنستاند مجو ز سفله مروت که شيئه لا شی نوشتهاند بر ايوان جنةالماوی که هر که عشوهی دنیا خريد وای به وی سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست بده به شادی روح و روان حاتم طی بخيل بوی خدا نشنود بيا حافظ پياله گير و کرم ورز و الضمان علي Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 30 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۹مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن ساقی بيا که شد قدح لاله پر ز می طامات تا به چند و خرافات تا به کی؟ بگذر ز کبر و ناز که ديدهست روزگار چين قبای قيصر و طرف کلاه کی هشيار شو که مرغ سحر مست گشت هان بيدار شو که خواب عدم در پی است هی خوش نازکانه میچمی ای شاخ نوبهار کآشفتگی مبادت از آشوب باد دی بر مهر چرخ و شيوهی او اعتماد نيست ای وای بر کسی که شد ايمن ز مکر وی فردا شراب کوثر و حور از برای ماست و امروز نيز ساقی مهروی و جام می باد صبا ز عهد صبی ياد میدهد جان دارویی که غم ببرد درده ای صبی حشمت مبين و سلطنت گل که بسپرد فراش باد هر ورقش را به زير پی درده به ياد حاتم طی جام يک منی تا نامهی سياه بخيلان کنيم طی زان می که داد حسن و لطافت به ارغوان بيرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان استاده است سرو و کمر بسته است نی حافظ حديث سحرفريب خوشت رسيد تا حد مصر و چين و به اطراف روم و ری Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 29 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۸مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل سحرگاهان که مخمور شبانه گرفتم باده با چنگ و چغانه نهادم عقل را رهتوشه از می ز شهر هستيش کردم روانه نگار میفروشم عشوهای داد که ايمن گشتم از مکر زمانه ز ساقی کمانابرو شنيدم که ای تير ملامت را نشانه نبندی زان ميان طرفی کمروار اگر خود را ببينی در ميانه برو اين دام بر مرغی دگر نه که عنقا را بلند است آشيانه که بندد طرف وصل از حسن شاهی که با خود عشق بازد جاودانه نديم و مطرب و ساقی همه اوست خيال آب و گل در ره بهانه بده کشتی می تا خوش برانيم از اين دريای ناپيداکرانه وجود ما معماییست حافظ که تحقيقش فسون است و فسانه Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 26 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۷مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن چراغ روی تو را شمع چرخ پروانه مرا ز حال تو با حال خويش پروا نه خرد که قيد مجانين عشق میفرمود به بوی سنبل زلف تو گشت ديوانه به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد؟ هزار جان گرامی فدای جانانه من رميده ز غيرت ز پا فتادم دوش نگار خويش چو ديدم به دست بيگانه چه نقشهها که برانگيختيم و سود نداشت فسون ما بر او گشته است افسانه بر آتش رخ زيبای او به جای سپند به غير خال سياهش که ديد به دانه به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی ز شمع روی تواش چون رسيد پروانه مرا به دور لب دوست هست پيمانی که بر زبان نبرم جز حديث پيمانه حديث مدرسه و خانقه مگوی که باز فتاد در سر حافظ هوای ميخانه Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 25 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۶از خون دل نوشتم نزديک دوست نامه اني رايت دهرا من هجرک القيامه دارم من از فراقش در ديده صد علامت ليست دموع عيني هذا لنا العلامه هر چند کآزمودم از وی نبود سودم من جرب المجرب حلت به الندامه پرسيدم از طبيبی احوال دوست گفتا في بعدها عذاب في قربها السلامه گفتم ملامت آيد گر گرد دوست گردم و الله ما راينا حبا بلا ملامه حافظ چو طالب آمد جامی به جان شيرين حتي يذوق منه کاسا من الکرامه Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 23 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۵مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن دامنکشان همیشد در شرب زرکشيده صد ماهرو ز رشکش جيب قصب دريده از تاب آتش می بر گرد عارضش خوی چون قطرههای شبنم بر برگ گل چکيده لفظی فصيح شيرين، قدی بلند چابک رویی لطيف زيبا، چشمی خوش کشيده ياقوت جانفزايش از آب لطف زاده شمشاد خوشخرامش در ناز پروريده آن لعل دلکشش بين وان خندهی پرآشوب وان رفتن خوشش بين وان گام آرميده آن آهوی سيهچشم از دام ما برون شد ياران چه چاره سازم با اين دل رميده؟ زنهار تا توانی اهل نظر ميازار دنيا وفا ندارد ای نور هر دو ديده تا کی کشم عتيبت از چشم دلفريبت روزی کرشمهای کن ای يار برگزيده گر خاطر شريفت رنجيده شد ز حافظ بازآ که توبه کرديم از گفته و شنيده Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 22 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۴مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن از من جدا مشو که توام نور ديدهایآرام جان و مونس قلب رميدهای از دامن تو دست ندارند عاشقانپيراهن صبوری ايشان دريدهای از چشم زخم دهر مبادت گزند از آنکدر دلبری به غايت خوبی رسيدهای منعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمانمعذور دارمت که تو او را نديدهای آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظابيش از گليم خويش مگر پا کشيدهای؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 19 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش رفتم به در ميکده خوابآلوده خرقه تردامن و سجاده شرابآلوده آمد افسوسکنان مغبچهی بادهفروش گفت بيدار شو ای رهرو خوابآلوده شستوشویی کن و آن گه به خرابات خرام تا نگردد ز تو اين دير خراب آلوده به هوای لب شيرينپسران چند کنی جوهر روح به ياقوت مذاب آلوده؟ به طهارت گذران منزل پيری و مکن خلعت شيب چو تشريف شباب آلوده پاک و صافی شو و از چاه طبيعت به درآی که صفایی ندهد آب ترابآلوده گفتم ای جان جهان دفتر گل عيبی نيست که شود فصل بهار از می ناب آلوده آشنايان ره عشق در اين بحر عميق غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده گفت حافظ لغز و نکته به ياران مفروش آه از اين لطف به انواع عتاب آلوده Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 18 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۱مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن در سرای مغان رفته بود و آبزدهنشسته پير و صلایی به شيخ و شاب زده سبوکشان همه در بندگيش بسته کمرولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده شعاع جام و قدح نور ماه پوشيدهعذار مغبچگان راه آفتاب زده عروس بخت در آن حجله با هزاران نازشکسته کسمه و بر برگ گل گلاب زده ز شور و عربدهی شاهدان شيرين کارشکر شکسته سمن ريخته رباب زده سلام کردم و با من به روی خندان گفتکه ای خمارکش مفلس شرابزده که اين کند که تو کردی؟ به ضعف همت و رایز گنجخانه شده خيمه بر خراب زده وصال دولت بيدار ترسمت ندهندکه خفتهای تو در آغوش بخت خوابزده بيا به ميکده حافظ که بر تو عرضه کنمهزار صف ز دعاهای مستجابزده Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 16 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ناگهان پرده برانداختهای يعنی چهمست از خانه برون تاختهای يعنی چه زلف در دست صبا گوش به فرمان رقيباين چنين با همه درساختهای يعنی چه شاه خوبانی و منظور گدايان شدهایقدر اين مرتبه نشناختهای يعنی چه نه سر زلف خود اول تو به دستم دادیبازم از پای درانداختهای يعنی چه سخنت رمز دهان گفت و کمر سر ميانو از ميان تيغ به ما آختهای يعنی چه هر کس از مهرهی مهر تو به نقشی مشغولعاقبت با همه کج باختهای يعنی چه حافظا در دل تنگت چو فرود آمد يارخانه از غير نپرداختهای يعنی چه Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 15 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۲۲فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ای که با سلسلهی زلف دراز آمدهایفرصتت باد که ديوانهنواز آمدهای ساعتی ناز مفرما و بگردان عادتچون به پرسيدن ارباب نياز آمدهای پيش بالای تو ميرم چه به صلح و چه به جنگچون به هر حال برازندهی ناز آمدهای آب و آتش به هم آميختهای از لب لعلچشم بد دور که بس شعبدهباز آمدهای آفرين بر دل نرم تو که از بهر ثوابکشته غمزهی خود را به نماز آمدهای زهد من با تو چه سنجد که به يغمای دلممست و آشفته به خلوتگه راز آمدهای گفت حافظ دگرت خرقه شرابآلودهستمگر از مذهب اين طايفه بازآمدهای؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 15 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۹مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل وصال او ز عمر جاودان به خداوندا مرا آن ده که آن به به شمشيرم زد و با کس نگفتم که راز دوست از دشمن نهان به به داغ بندگی مردن بر اين در به جان او که از ملک جهان به خدا را از طبيب من بپرسيد که آخر کی شود اين ناتوان به گلی کان پايمال سرو ما گشت بود خاکش ز خون ارغوان به به خلدم دعوت ای زاهد مفرما که اين سيب زنخ زان بوستان به دلا دايم گدای کوی او باش به حکم آن که دولت جاودان به جوانا سر متاب از پند پيران که رای پير از بخت جوان به شبی میگفت حافظ کس نديدهست ز مرواريد گوشم در جهان به Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 12 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۸مستفعلنفع مستفعلنفع گر تيغ بارد در کوی آن ماه گردن نهاديم الحکم لله آيين تقوا ما نيز دانيم ليکن چه چاره با بخت گمراه ما شيخ و واعظ کمتر شناسيم يا جام باده يا قصه کوتاه من رند و عاشق در موسم گل آن گاه توبه؟ استغفرالله مهر تو عکسی بر ما نيفکند آيينهرويا! آه از دلت آه الصبرٌ مُرٌّ و العمرُ فانٍ يا ليت شعری حَتام القاه حافظ چه نالی؟ گر وصل خواهي خون بايدت خورد در گاه و بیگاه Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 11 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۷مستفعلنفع مستفعلنفع عيشم مدام است از لعل دلخواه کارم به کام است الحمدلله ای بخت سرکش تنگش به بر کش گه جام زر کش گه لعل دلخواه ما را به رندی افسانه کردند پيران جاهل شيخان گمراه از دست زاهد کرديم توبه و از فعل عابد استغفرالله جانا چه گويم شرح فراقت چشمی و صد نم جانی و صد آه کافر مبيناد اين غم که ديدهست از قامتت سرو از عارضت ماه شوق لبت برد از ياد حافظ درس شبانه ورد سحرگاه Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 10 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۶مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن خنک نسيم معنبر شمامهای دلخواهکه در هوای تو برخاست بامداد پگاه دليل راه شو ای طاير خجستهلقاکه ديده آب شد از شوق خاک آن درگاه به ياد شخص نزارم که غرق خون دل استهلال را ز کنار افق کنيد نگاه منم که بی تو نفس میکشم؟ زهی خجلتمگر تو عفو کنی ور نه چيست عذر گناه؟ ز دوستان تو آموخت در طريقت مهرسپيدهدم که صبا چاک زد شعار سياه به عشق روی تو روزی که از جهان برومز تربتم بدمد سرخگل به جای گياه مده به خاطر نازک ملالت از من زودکه حافظ تو خود اين لحظه گفت بسم الله Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 9 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۵مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن ای پيک راستان خـبر يار ما بگو احوال گل به بلبل دستانسرا بگو ما محرمان خلوت انسيم غم مخور با يار آشنا سخن آشنا بگو جانپرور است قصهی ارباب معرفت رمزی برو بپرس حديثی بيا بگو بر اين فقير نامهی آن محتشم بخوان با اين گدا حکايت آن پادشا بگو برهم چو میزد آن سر زلفين مشکبار با ما سر چه داشت؟ ز بهر خدا بگو جانها ز دام زلف چو بر خاک میفشاند بر آن غريب ما چه گذشت از هوا بگو هر کس که گفت خاک در دوست توتياست گو اين سخن معاينه در چشم ما بگو آن کس که منع ما ز خرابات میکند گو در حضور پير من اين ماجرا بگو گر ديگرت بر آن در دولت گذر بود بعد از ادای خدمت و عرض دعا بگو هر چند ما بديم تو ما را بدان مگير شاهانه ماجرای گناه گدا بگو آن می که در سبو دل صوفی به عشوه بردکی در قدح کرشمه کند ساقیا بگو حافظ گرت به مجلس او راه میدهند می نوش و ترک زرق ز بهر خدا بگو Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 8 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۴مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن گلبن عيش میدمد ساقی گلعذار کو؟ باد بهار میوزد بادهی خوشگوار کو؟ هر گل نو ز گلرخی ياد همیکند ولی گوش سخنشنو کجا ديدهی اعتبار کو؟ مجلس بزم عيش را غاليهی مراد نيستای دم صبح خوشنفس نافهی زلف يار کو؟ حسنفروشی گلم نيست تحمل ای صبا دست زدم به خون دل بهر خدا نگار کو؟ شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زدخصم زباندراز شد خنجر آبدار کو؟ گفت مگر ز لعل من بوسه نداری آرزو؟ مردم از اين هوس ولی قدرت و اختيار کو؟ حافظ اگر چه در سخن خازن گنج حکمت است از غم روزگار دون طبع سخنگزار کو؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 5 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۳مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن خط عذار يار که بگرفت ماه از او خوش حلقهایست ليک به در نيست راه از او ابروی دوست گوشهی محراب دولت است آنجا بسای چهره و حاجت بخواه از او ای جرعهنوش مجلس جم سينه پاک دار کآيينهایست جام جهانبين که آه از او کردار اهل صومعهام کرد میپرست اين دود بين که نامهی من شد سياه از او سلطان غم هر آنچه تواند بگو بکن من بُردهام به بادهفروشان پناه از او ساقی چراغ می به ره آفتاب دار گو برفروز مشعلهی صبحگاه از او آبی به روزنامهی اعمال ما فشان بتوان مگر سترد حروف گناه از او حافظ که راه مجلس عشاق ساز کرد خالی مباد عرصهی اين بزمگاه از او آيا در اين خيال که دارد گداي شهر روزی بود که ياد کند پادشاه از او؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 4 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۲مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مرا چشمیست خونافشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارينگلشنش روی است و مشکينسايبان ابرو هلالی شد تنم زين غم که با طغرای ابرويش که باشد مه که بنمايد ز طاق آسمان ابرو رقيبان غافل و ما را از آن چشم و جبين هر دم هزاران گونه پيغام است و حاجب در ميان ابرو روان گوشهگيران را جبينش طرفه گلزاريست که بر طرف سمنزارش همیگردد چمان ابرو دگر حور و پری را کس نگويد با چنين حسنی که اين را اين چنين چشم است و آن را آن چنان ابرو تو کافردل نمیبندی نقاب زلف و میترسم که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو اگر چه مرغ زيرک بود حافظ در هواداری به تير غمزه صيدش کرد چشم آن کمان ابرو Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 3 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۱۱مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن تاب بنفشه میدهد طرهی مشکسای تو پردهی غنچه میدرد خندهی دلگشای تو ای گل خوشنسيم من بلبل خويش را مسوز کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالمی میکشم از برای تو دولت عشق بين که چون از سر فقر و افتخار گوشهی تاج سلطنت میشکند گدای تو خرقهی زهد و جام می گر چه نه درخور هماند اين همه نقش میزنم از جهت رضای تو شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر کاين سر پرهوس شود خاک در سرای تو شاهنشين چشم من تکيهگه خيال توست جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن حافظ خوشکلام شد مرغ سخنسرای تو Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 2 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»اینستاگرام آیداغزل نمره ۴۱۰فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان ای قبای پادشاهی راست بر بالای توزينت تاج و نگين از گوهر والای تو آفتاب فتح را هر دم طلوعی میدهداز کلاه خسروی رخسار مهسيمای تو جلوهگاه طاير اقبال باشد هر کجاسايه اندازد همای چترگردونسای تو از رسوم شرع و حکمت با هزاران اختلافنکتهای هرگز نشد فوت از دل دانای تو آب حيوانش ز منقار بلاغت میچکدطوطی خوشلهجه يعنی کلک شکرخای تو گر چه خورشيد فلک چشم و چراغ عالم استروشناییبخش چشم اوست خاک پای تو آنچه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگارجرعهای بود از زلال جام جانافزای تو عرض حاجت در حريم حضرتت محتاج نيستراز کس مخفی نماند با فروغ رای تو خسروا پيرانهسر حافظ جوانی میکندبر اميد عفو جانبخش گنهفرسای تو Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 1 November 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۹مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن ای خونبهای نافهی چين خاک راه تو خورشيد سايهپرور طرف کلاه تو نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام ای جان فدای شيوهی چشم سياه تو خونم بخور که هيچ ملک با چنین جمال از دل نيايدش که نويسد گناه تو آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی زان شد کنار ديده و دل تکيه گاه تو با هر ستارهای سر و کار است هر شبم از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو ياران همنشين همه از هم جدا شدند ماييم و آستانهی دولتپناه تو *یار بدان مباش که مانند بخت نیکیار تو باد هر که بود نیکخواه تو حافظ طمع مبر ز عنايت که عاقبت آتش زند به خرمن غم دود آه تو Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 29 October 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۸مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای آفتاب آينهدار جمال تو مشک سياه مجمرهگردان خال تو صحن سرای ديده بشستم ولی چه سود کاين گوشه نيست درخور خيل خيال تو اين نقطهی سياه که آمد مدار نور عکسیست در حديقهی بينش ز خال تو در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن يا رب مباد تا به قيامت زوال تو مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز طغرانويس ابروی مشکين مثال تو در چين زلفش ای دل مسکين چگونهای؟ کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو برخاست بوی گل ز در آشتی درآی ای نوبهار ما رخ فرخندهفال تو تا آسمان ز حلقهبهگوشان ما شود کو عشوهای ز ابروی همچون هلال تو تا پيش بخت باز رَوم تهنيتکنان کو مژدهای ز مقدم عيد وصال تو؟ در پيش شاه عرض کدامين جفا کنم شرح نيازمندی خود يا ملال تو؟ حافظ در اين کمند سر سرکشان بسیست سودای کج مپز که نباشد مجال تو Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 28 October 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو يادم از کشتهی خويش آمد و هنگام درو گفتم ای بخت بخفتيدی و خورشيد دميد گفت با اين همه از سابقه نوميد مشو گر روی پاک و مجرد چو مسيحا به فلک از چراغ تو به خورشيد رسد صد پرتو تکيه بر اختر شبگرد مکن کاين عيار تاج کاووس ببرد ربود و کمر کيخسرو گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش دور خوبی گذران است نصيحت بشنو چشم بد دور ز خال تو که در عرصهی حسن بيدقی راند که برد از مه و خورشيد گرو آسمان گو مفروش اين عظمت کاندر عشق خرمن مه به جویی خوشهی پروين به دو جو آتش زهد و ريا خرمن دين خواهد سوخت حافظ اين خرقهی پشمينه بينداز و برو الحاقی:هرکه در مزرعه دل تخم وفا سبز نکردزردرویی کشد از حاصل خود گاه درو اندر این دایره میباش چو دف حلقهبهگوشور قفایی خوری از دایرهی خویش مرو Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 27 October 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۶مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن گفتا برون شدی به تماشای ماه نو از ماه ابروان منت شرم باد رو عمریست تا دلم ز اسیران زلف توست غافل ز حفظ جانب ياران خود مشو مفروش عطر عقل به هندوی زلف ما کان جا هزار نافهی مشکين به نيم جو تخم وفا و مهر در اين کهنهکشتهزار آنگه عيان شود که رسد موسم درو ساقی بيار باده که رمزی بگويمت از سر اختران کهنسير و ماه نو شکل هلال هر سر مه میدهد نشان از افسر سيامک و ترک کلاه زو حافظ جناب پير مغان مامن وفاست درس حديث عشق بر او خوان و زو شنو Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 26 October 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۵مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به جان پير خرابات و حق صحبت او که نيست در سر من جز هوای خدمت او بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است بيار باده که مستظهرم به همت او چراغ صاعقهی آن سحاب روشن باد که زد به خرمن ما آتش محبت او بر آستانهی ميخانه گر سری بينی مزن به پای که معلوم نيست نيت او بيا که دوش به مستی سروش عالم غيب نويد داد که عام است فيض رحمت او مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که نيست معصيت و زهد بی مشيت او نمیکند دل من ميل زهد و توبه ولی به نام خواجه بکوشيم و فر دولت او مدام خرقهی حافظ به باده در گرو است مگر ز خاک خرابات بود فطرت او Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 25 October 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۴فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن میفکن بر صف رندان نظری بهتر از اين بر در ميکده میکن گذری بهتر از اين در حق من لبت اين لطف که میفرمايد سخت خوب است وليکن قدری بهتر از اين آن که فکرش گره از کار جهان بگشايد گو در اين کار بفرما نظری بهتر از اين ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق برو ای خواجهی عاقل هنری بهتر از اين؟ دل بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم مادر دهر ندارد پسری بهتر از اين من چو گويم که قدح نوش و لب ساقی بوس بشنو از من که نگويد دگری بهتر از اين کلک حافظ شکرين ميوه نباتیست بچين که در اين باغ نبينی ثمری بهتر از اين Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 22 October 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۳مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن شراب لعل کش و روی مهجبينان بين خلاف مذهب آنان جمال اينان بين به زير دلق ملمع کمندها دارند درازدستی اين کوتهآستينان بين به خرمن دو جهان سر فرو نمیآرند دماغ و کبر گدايان و خوشهچينان بين بهای نيم کرشمه هزار جان طلبندنياز اهل دل و ناز نازنينان بين حقوق صحبت ما را به باد داد و برفتوفای صحبت ياران و همنشينان بين اسير عشق شدن چارهی خلاص من است ضمير عاقبتانديش پيشبينان بين کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوستصفای همت پاکان و پاکدينان بين Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 21 October 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۴۰۲فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن نکتهای دلکش بگويم خال آن مهرو ببينعقل و جان را بستهی زنجير آن گيسو ببين عيب دل کردم که وحشیوضع و هرجایی مباشگفت چشم شيرگير و غنج آن آهو ببين حلقهی زلفش تماشاخانهی باد صباستجان صد صاحب دل آن جا بستهی يک مو ببين عابدان آفتاب از دلبر ما غافلندای ملامتگو خدا را رو مبين آن رو ببين زلف دلدزدش صبا را بند بر گردن نهادبا هواداران رهرو حيلهی هندو ببين اين که من در جستجوی او ز خود فارغ شدمکس نديدهست و نبيند مثلش از هر سو ببين حافظ ار در گوشهی محراب مینالد رواستای نصيحتگو خدا را آن خم ابرو ببين از مراد شاه منصور ای فلک سر برمتابتيزی شمشير بنگر قوت بازو ببين Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 20 October 2025
Disclaimer: The podcast and artwork embedded on this page are from فرزآن, and are the property of its owner and not affiliated with or endorsed by Tapesearch.
Copyright © Tapesearch 2025.