«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۵فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان يوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور (شمسالدین محمد جوینی)کلبهی احزان شود روزی گلستان غم مخور ای (این) دل غمديده حالت (حالش) به شود دل بد مکن وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن چتر گل در (بر) سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور دور گردون گر دو روزی بر مراد ما (نبود، نگشت) نرفت دايما يکسان نباشد حال (کار) دوران غم مخور هان مشو نوميد چون واقف نه ای از سر غيب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور ای دل ار سيل (بلا) فنا بنياد هستی برکند چون تو را نوح است کشتيبان ز طوفان غم مخور در بيابان گر به (ز) شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغيلان غم مخور گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعيد هيچ راهی نيست کان را نيست پايان غم مخور حال ما در فرقت جانان و ابرام رقيب جمله میداند خدای حال گردان غم مخور حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 18 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۴مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ديگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور ای گل به شکر آن که تویی پادشاه حسن با بلبلان بیدل شيدا مکن غرور از دست غيبت تو شکايت نمیکنم تا نيست غيبتی نبود لذت حضور گر ديگران به عيش و طرب خرمند و شاد ما را غم نگار بود مايه سرور زاهد اگر به حور و قصور است اميدوار ما را شرابخانه قصور است و يار حور می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی گويد تو را که باده مخور گو هوالغفور حافظ شکايت از غم هجران چه میکنی؟ در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 17 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۳مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای خرم/ از فروغ/ رخت لاله/زار عمر بازآ که ريخت بی گل رويت بهار عمر از ديده گر سرشک چو باران چکد رواست کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر اين يک دو دم که (دولت) مهلت ديدار ممکن است درياب کار ما که نه پيداست کار عمر تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد؟ هشيار گرد هان که گذشت اختيار عمر دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد بيچاره دل که هيچ نديد از گذار عمر انديشه از محيط فنا نيست هر که را بر نقطهی دهان تو باشد مدار عمر در هر طرف ز خيل حوادث کمينگهیست زان رو عنانگسسته دواند سوار عمر بیعمر زندهام من و زين بس عجب مدار روز فراق را که نهد در شمار عمر حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان اين نقش ماند از قلمت يادگار عمر Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 16 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۲فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گر بود عمر (و) به ميخانه (روم) رسم بار دگر بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر خرم آن روز که با ديدهی گريان بروم تا زنم آب در ميکده يک بار دگر معرفت نيست در اين قوم (خدایا) خدا را سببی تا برم گوهر خود را به خريدار دگر يار اگر رفت و حق صحبت ديرين نشناخت حاش لله که روم من ز پی يار دگر گر مساعد شودم دايرهی چرخ کبود هم به دست آورمش باز به پرگار دگر عافيت میطلبد خاطرم ار بگذارند غمزهی شوخش و آن طرهی طرار دگر راز سربستهی ما بين که به دستان گفتند هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت کندم قصد دل ريش به آزار دگر باز گويم نه در اين واقعه حافظ تنهاست غرقه گشتند در اين باديه بسيار دگر Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 15 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۱مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل شب وصل (قدر) است و طی شد نامهی هجر سلامٌ فيهِ حتی مطلع الفجر دلا در عاشقی ثابتقدم باش که در اين ره نباشد کار بی اجر من از رندی نخواهم کرد توبه و لو آذَيتَنی بالهَجر و الحَجر برآی ای صبح روشندل خدا را که بس تاريک میبينم شب هجر دلم رفت و نديدم روی دلدار فغان از اين تطاول آه از اين زجر وفا خواهی جفاکش باش حافظ فان الرَّبحَ و الخَسرانَ فی التَّجر Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 12 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن روی بنمای و وجود خودم از ياد ببرخرمن سوختگان را همه گو باد ببر ما چو داديم دل و ديده به طوفان بلاگو بيا سيل غم و خانه ز بنياد ببر سينه گو شعلهی آتشکده فارس بکشديده گو آب رخ دجلهی بغداد ببر زلف چون عنبر خامش که ببويد هيهاتای دل خامطمع اين (هوس) سخن از ياد ببر دولت پير مغان باد که باقی سهل استديگری گو برو و نام من از ياد ببر سعی نابرده در اين راه به جایی نرسیمزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر روز مرگم نفسی وعدهی ديدار بدهوان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر دوش میگفت به مژگان درازت بکشميا رب از خاطرش انديشهی بيداد ببر حافظ انديشه کن از نازکی خاطر ياربرو از درگهش اين ناله و فرياد ببر Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 11 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۹فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ای صبا نکهتی از خاک ره يار بيارببر اندوه دل و مژدهی (دیدار) دلدار بيار نکتهای روحفزا از دهن (یار) دوست بگونامهای خوشخبر از عالم اسرار بيار تا معطر کنم از لطف نسيم تو مشامشمهای از نفحات نفس يار بيار به وفای تو که خاک ره آن يار عزيزبی غباری که پديد آيد از اغيار بيار گردی از رهگذر دوست به کوری رقيببهر آسايش اين ديدهی خونبار بيار خامی و سادهدلی شيوهی جانبازان نيستخبری از بر آن دلبر عيار بيار شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمنبه اسيران قفس مژدهی گلزار بيار کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوستعشوهای زان لب شيرين شکربار بيار روزگاریست که دل چهرهی مقصود نديدساقيا آن قدح آينهکردار بيار دلق حافظ به چه ارزد به میاش رنگين کنوانگهش مست و خراب از سر بازار بيار Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 10 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ای صبا نکهتی از کوی فلانی (۶) به من آر زار و بيمار غمم راحت جانی به من آر قلب بیحاصل ما را بزن اکسير مراد يعنی از خاک در دوست نشانی به من آر در کمينگاه نظر با دل خويشم جنگ است ز ابرو و غمزهی او تير و کمانی به من آر در غريبی و فراق و غم دل پير شدم ساغری می ز کف تازهجوانی به من آر منکران را هم از اين می دو سه ساغر بچشان وگر ايشان نستانند روانی به من آر ساقيا عشرت امروز به فردا مفکن يا ز ديوان قضا خط امانی به من آر دلم از دست بشد دوش چو حافظ میگفت کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 9 March 2025
«««««🍷میبهـااااااااا»»»»»غزل نمره ۲۴۷مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن صبا (۱۲۴) ز منزل جانان گذر دريغ مدار وز او به عاشق بیدل خبر دريغ مدار به شکر آن که شکفتی به کام (دل) بخت ای گل نسيم وصل ز مرغ سحر دريغ مدار حريف عشق تو بودم چو ماه نو بودیکنون که ماه تمامی نظر دريغ مدار جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهل معرفت اين مختصر دريغ مدار کنون که چشمهی قند است لعل نوشينت سخن بگوی و ز طوطی شکر دريغ مدار مکارم تو به آفاق میبرد شاعر از او وظيفه و زاد سفر دريغ مدار چو ذکر خير طلب میکنی سخن اين است که در بهای سخن سيم و زر دريغ مدار غبار غم برود حال (به) خوش شود حافظ تو آب ديده از اين رهگذر دريغ مدار Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 8 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۶مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان عيد است و آخر گل و ياران در انتظار ساقی به روی (یار) شاه ببين ماه و می بيار گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست از می کنند روزهگشا طالبان يار دل برگرفته بودم از ايام گل ولی کاری (نکرد) بکرد همت پاکان روزهدار جز نقد جان به دست ندارم شراب کو کان نيز بر کرشمه ساقی کنم نثار؟ خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کريم يا رب ز چشمزخم زمانش نگاه دار می خور به شعر بنده که زيبی دگر دهد جام مرصع تو بدين در شاهوار دل در جهان مبند و به مستی سوال کن از فيض جام (و) قصه جمشيد کامکار زان جا که پردهپوشی عفو کريم توست بر قلب ما ببخش که نقدیست کمعيار ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود تسبيح (ما) شيخ و خرقهی رند شرابخوار حافظ چو رفت روزه و (شیطان ز بند جست) گل نيز میرود ناچار باده نوش که از دست رفت کار Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 5 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۵مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل الا ای طوطی گويای اسرارمبادا خاليت شکر ز منقار سخن سربسته گفتی با حريفانخدا را زين معما پرده بردار به روی ما زن از ساغر گلابیکه خوابآلودهايم ای بخت بيدار چه ره بود اين که زد در پرده مطربکه میرقصند با هم مست و هشيار از آن افيون که ساقی در می افکندحريفان را نه سر ماند (و) نه دستار خرد هرچند نقش (نقد) کائنات استچه سنجد پیش عشق (نقش) کیمیاکار سرت سبز و دلت خوش باد جاويدکه خوش نقشی نمودی از خط يار بت چينی عدوی دين و (ما مست) دلهاستخداوندا دل و دينم نگه دار سکندر را نمیبخشند آبیبه زور و زر ميسر نيست اين کار بيا و حال اهل درد بشنوبه لفظ اندک و معنی بسيار به مستوران مگو اسرار مستیحديث جان (مپرس از) مگو با نقش ديوار به يمن (رایت) دولت منصور شاهیعلم شد حافظ اندر نظم اشعار خداوندی به جای بندگان کردخداوندا ز آفاتش نگه دار Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 4 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۴مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن معاشران گره از زلف يار باز کنيد شبی خوش است بدين (وصله) قصهاش دراز کنيد حضور خلوت انس است و دوستان جمعاند و ان يکاد بخوانيد و در فراز کنيد رباب و چنگ به بانگ بلند میگويند که گوش هوش به پيغام اهل راز کنيد به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد گر اعتماد بر الطاف کارساز کنيد ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است چو يار ناز نمايد شما نياز کنيد نخست موعظه پير صحبت اين حرف است که از مصاحب ناجنس احتراز کنيد هر آن کسی که در اين حلقه نيست زنده به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنيد وگر طلب کند انعامی از شما حافظ حوالتش به لب يار دلنواز کنيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 3 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۳مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنيداز يار آشنا (خبر، نفس) سخن آشنا شنيد ای شاه حسن (سایه ز درویش برمگیر) چشم به حال گدا فکنکاين گوش بس حکايت شاه و گدا شنيد خوش میکنم به بادهی مشکين مشام جانکز دلقپوش صومعه بوی ريا شنيد سر خدا که عارف سالک به کس نگفتدر حيرتم که بادهفروش از کجا شنيد يا رب کجاست محرم رازی که يک زماندل شرح آن دهد که چه (دید) گفت و چهها شنيد اينش سزا نبود دل حقگزار منکز غمگسار خود سخن ناسزا شنيد محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شداز گلشن زمانه که بوی وفا شنيد ساقی بيا که عشق ندا میکند بلندکان کس که گفت قصهی ما هم ز ما شنيد ما باده زير خرقه نه امروز (میکشیم) میخوريمصد بار پير ميکده اين ماجرا شنيد ما می به بانگ چنگ نه امروز (میخوریم) میکشيمبس دور شد که گنبد چرخ اين صدا شنيد پند حکيم عین صواب است و محض خيرفرخنده (بخت آن) (آن کسی) که به سمع رضا شنيد حافظ وظيفهی تو دعا گفتن است و بسدربند آن مباش که نشنيد يا شنيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 2 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۲مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن بيا که رايت منصور پادشاه رسيدنويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداختکمال عدل به فرياد دادخواه رسيد سپهر دور خوش اکنون (زند) کند که ماه آمدجهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسيد ز قاطعان طريق اين زمان شوند ايمنقوافل دل و دانش که مرد راه رسيد عزيز مصر به رغم برادران غيورز قعر چاه برآمد به اوج (جاه، گاه) ماه رسيد کجاست صوفی دجالفعل ملحدشکلبگو بسوز که مهدی دينپناه رسيد صبا بگو که چه ها بر سرم در اين غم عشقز آتش دل سوزان و دود آه رسيد ز شوق روی تو شاها بدين اسير فراقهمان رسيد کز آتش به (روی) برگ کاه رسيد مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبولز ورد نيم شب و درس صبحگاه رسيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 1 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۱مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن معاشران ز حريف شبانه ياد آريدحقوق بندگی مخلصانه ياد آريد به وقت سرخوشی از آه و نالهی عشاقبه صوت و نغمهی چنگ و چغانه ياد آريد چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقیز عاشقان به سرود و ترانه ياد آريد چو در ميان مراد آوريد دست اميدز عهد صحبت ما در ميانه ياد آريد سمند دولت اگر چند (سرکش است ولی) سرکشيده رودز همرهان به سر تازيانه ياد آريد نمیخوريد زمانی غم وفادارانز بیوفایی دور زمانه ياد آريد به وجه مرحمت ای ساکنان صدر جلالز روی حافظ و (آن) اين آستانه ياد آريد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 26 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۰فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات(حسن طلب، ادب طلب) ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزيد وجه می میخواهم و مطرب، که میگويد رسيد؟ شاهدان در جلوه و من شرمسار کيسهام بار عشق و مفلسی صعب است میبايد کشيد قحط جود است آبروی خود نمیبايد فروخت باده و گل از بهای خرقه میبايد خريد گوييا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش من همیکردم دعا و صبح صادق میدميد با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ از کريمی گوييا در گوشهای بویی شنيد دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک جامهای در نيکنامی نيز میبايد دريد اين لطايف کز لب لعل تو من گفتم که گفت؟ وين تطاول کز سر زلف تو من ديدم که ديد؟ (ترصیع) عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق گوشهگيران را ز آسايش طمع بايد بريد تير عاشقکش ندانم بر دل حافظ که زد اين قدر دانم که از شعر ترش خون میچکيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 25 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۹مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد صفير مرغ برآمد بط شراب کجاست؟ فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشيد؟ ز روی ساقی مهوش گلی بچين امروز که گرد عارض بستان خط بنفشه دميد ز ميوههای بهشتی چه ذوق دريابد هر آن که سيب زنخدان شاهدی نگزيد؟ چنان کرشمهی ساقی دلم ز دست ببرد که با کسی دگرم نيست برگ گفت و شنيد مکن ز غصه شکايت که در طريق طلب به راحتی نرسيد آن که زحمتی نکشيد من اين مرقع رنگين چو گل، بخواهم سوخت که پير بادهفروشش به جرعهای نخريد بهار میگذرد دادگسترا درياب که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 24 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۸مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن جهان بر ابروی عيد از هلال وسمه کشيد هلال عيد در ابروی يار بايد ديد شکسته گشت چو پشت هلال قامت من کمان ابروی يارم چو (بار) باز وسمه کشيد مگر نسيم (تنت دوش) خطت صبح در چمن بگذشتکه گل به بوی تو چون صبح پیرهن بدرید بيا که با تو بگويم غم ملالت دل چرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنيد به لب رسيد مرا جان و برنيامد کام به سر رسيد اميد و طلب به سر نرسيد خدای را مددی ای دلیل راه حرمکه نیست وادی عشق را کرانه پدید ز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چند بخوان ز نظمش و در گوش کن چو مرواريد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 23 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۷مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن نفس برآمد و کام از تو برنمیآيدفغان که بخت من از خواب درنمیآيد صبا به چشم من انداخت خاکی از کوی(ت)ش(چنان به حسرت خاک در تو میمیرم)که آب زندگيم در نظر نمیآيد قد بلند تو را تا به بر نمیگيرمدرخت کام و مرادم به بر نمیآيد در اين خيال به سر شد زمان عمر و هنوزبلای زلف (درازت) سياهت به سر نمیآيد مقيم زلف تو شد دل که خوش سوادی ديدوز آن غريب بلاکش خبر نمیآيد ز شست صدق گشادم هزار تير دعاولی چه سود يکی کارگر نمیآيد کمینه شرط وفا ترک سر بود حافظبرو اگر ز تو این کار برنمیآید ابیاتی که در این تصحیح نیاوردهایم ز بس که شد دل حافظ رميده از همهکسکنون ز حلقهی زلفت به در نمیآيد بسم حکايت دل هست با نسيم سحرولی به بخت من امشب سحر نمیآيد (فدای دوست نکردیم عمر و مال و دریغکه کار عشق ز ما اینقدر نمیآید) مگر به روی دلارای يار ما ور نیبه هيچ وجه دگر کار برنمیآيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 22 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۶فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن اگر آن طاير قدسی ز درم بازآيد عمر بگذشته به پيرانهسرم بازآيد دارم اميد بر اين اشک چو باران که دگر برق دولت که برفت از نظرم بازآيد آن که تاج سر من خاک کف پايش بود از خدا میطلبم تا (پادشاهی بکنم گر) به سرم بازآيد خواهم اندر (پی او) عقبش رفت و به ياران عزيز شخصم ار بازنيايد خبرم بازآيد گر نثار قدم يار گرامی نکنم گوهر جان به چه کار دگرم بازآيد کوس نودولتی از بام سعادت بزنم گر ببينم که مه نوسفرم بازآيد مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح ور نه گر بشنود آه سحرم بازآيد آرزومند رخ شاه چو ماهم حافظ همتی تا به سلامت ز درم بازآيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 19 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۵مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن زهی خجسته زمانی که يار بازآيدبه کام (دلشدگان) غمزدگان غمگسار بازآيد به پيش (شاه) خيل خيالش کشيدم ابلق چشمبدان اميد که آن شهسوار بازآيد اگر نه در خم چوگان او رود سر منز سر (چه گویم) نگويم و سر خود چه کار بازآيد؟ مقيم بر سر راهش نشستهام چون گردبدان هوس که بدين رهگذار بازآيد دلی که با سر زلفين او قراری (کرد، بست) دادگمان مبر که (در آن) بدان دل قرار بازآيد چه جورها که کشيدند بلبلان از دیبه بوی آن که دگر نوبهار بازآيد (سرشک من نزند موج بر کنار چو بحراگر میان ویام در کنار بازآید در انتظار (کمندش) خدنگش همی پرد دل صیدبدان هوس که به رسم شکار بازآید) ز نقشبند قضا هست اميد آن حافظکه همچو سرو به دستم(ت) نگار بازآيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 18 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۴مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن چو آفتا/ب می از مش/رق پيا/له برآيد ز باغ عارض ساقی هزار لاله برآيد نسيم در سر گل بشکند کلالهی سنبل چو از ميان چمن بوی آن کلاله برآيد حکايت شب هجران نه آن (شکایت) حکايت حالیست که شمهای ز بيانش به صد رساله برآيد ز گردخوانِ نگونِ فلک (امید مدار) طمع نتوان داشت که بیملالت صد غصه يک نواله برآيد به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود خيال باشد (زهی خیال) که اين کار بیحواله برآيد گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان بلا بگردد و کام هزارساله برآيد نسيم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ ز خاک کالبدش صد هزار (ناله) لاله برآيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 17 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۳مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن دست از ط/لب ندارم/ تا کام/ من برآيد يا (جان) تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآيد بنمای رخ که خلقی واله شوند و حيران بگشای لب که فرياد از مرد و زن برآيد جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانت/ش نگرفته هيچ کامی جان از بدن برآيد از حسرت دهانت/ش آمد به تنگ جانم خود کام تنگدستان کی زان دهن برآيد؟ گويند ذکر خيرش در خيل عشقبازان هر جا که نام حافظ زآن انجمن برآيد چهار بیت که در برخی دیوانها و تصحیحهای دیگر موجود است بر بوی آنکه در باغ یابد گلی چو رویتآید نسیم و هر دم گرد چمن برآید هر یک شکست زلفت پنجاه شست داردچون این دل شکسته با آن شکن برآید؟ هردم چو بیوفایان نتوان گرفت یاریماییم و خاک کویش تا جان ز تن برآید برخیز تا چمن را از قامت و قیامت هم سرو در بر آید هم نارون برآید Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 16 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۲مفتعلن فاعلات و مفتعلن فع بر سر آ/نم که گر ز /دست برآ/يد دست به کاری زنم که غصه سرآيد خلوت (منظر، منزل) دل نيست جای صحبت (اغیار) اضداد ديو چو بيرون رود فرشته درآيد صحبت حکام، ظلمت شب يلداست نور ز خورشيد (خواه) جوی بو که برآيد بر در ارباب بیمروت دنيا چند نشينی که خواجه کی به درآيد؟ ترک گدایی مکن که گنج بيابی از نظر رهروی که در گذر آيد بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر باغ شود سبز و شاخ گل به برآيد صالح و طالح متاع خويش نمودند تا که قبول افتد و (چه) که در نظر آيد غفلت حافظ در اين سراچه عجب نيست هر که به ميخانه رفت بیخبر آيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 15 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۱مفعول و فاعلاتن مفعول و فاعلاتن گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآيد گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآيد گفتم ز مهرورزان رسم وفا بياموز گفتا ز (ماهرویان) خوبرويان اين کار کمتر آيد گفتم که بر خيالت راه نظر ببندم گفتا که شبرو است او از راه ديگر آيد گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آيد گفتم خوشا هوایی کز (باغ عشق، باغ حسن) باد صبح خيزد گفتا خنک نسيمی کز کوی دلبر آيد گفتم که نوش لعلت ما را (در) به آرزو کشت گفتا تو بندگی کن کو بندهپرور آيد گفتم دل رحيمت کی عزم صلح دارد گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآيد گفتم زمان عشرت ديدی که چون سرآمد؟گفتا خموش حافظ کاين غصه هم سرآيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 12 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۰مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن اگر به بادهی مشکين (کشد دلم) دلم کشد شايدکه بوی خير ز زهد ريا نمیآيد جهانيان همه گر منع من کنند از عشقمن آن کنم که خداوندگار فرمايد طمع ز فيض کرامت مبر که خلق کريمگنه ببخشد و بر عاشقان ببخشايد مقيم حلقهی ذکر است دل بدان اميدکه حلقهای ز سر زلف يار بگشايد چمن خوش است و هوا دلکش است و می بیغشکنون بجز (بت کش) دل خوش هيچ در نمیبايد تو را که حسن خداداده هست و حجلهی بختچه حاجت است که مشاطهات بيارايد جميله ايست عروس جهان ولی هش دارکه اين مخدره در (عهد) عقد کس (نمیپاید) نمیآید به لابه گفتمش ای ماهرخ چه باشد اگربه (بوسهای) يک شکر ز تو دلخستهای بياسايد؟ به خنده گفت که حافظ خدای را مپسندکه بوسهی تو رخ ماه را بيالايد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 11 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۹مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان بخت از دهان دوست نشانم نمیدهددولت خبر ز راز نهانم نمیدهد از بهر بوسهای ز لبش جان همیدهماينم (نمی) همیستاند و آنم نمیدهد مردم (ز اشتیاق) در اين فراق و در (این) آن پرده راه نيستيا هست و پردهدار نشانم نمیدهد زلفش کشيد باد صبا چرخ سفله بينکان جا مجال باد وزانم نمیدهد چندان که بر کنار چو پرگار (میروم) میشدمدوران چو نقطه ره به ميانم نمیدهد شکر به صبر دست دهد عاقبت ولیبدعهدی زمانه زمانم نمیدهد گفتم روم به خواب (که بینم خیال دوست) و ببینم جمال دوستحافظ ز آه و ناله امانم نمیدهد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 10 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گر من از باغ تو يک (غنچه) ميوه بچينم چه شود؟پيش پایی به چراغ تو ببينم چه شود؟ يا رب اندر کنف سايهی آن سرو بلندگر من سوخته يک دم بنشينم چه شود؟ آخر ای خاتم جمشيد همايونآثارگر فتد عکس تو بر (لعل) نقش نگينم چه شود؟ من که در کوی بتان منزل و ماوی دارمگر دهی جای به فردوس برینم چه شود واعظ (زاهد) شهر چو مهر ملک و شحنه گزيدمن اگر مهر نگاری بگزينم چه شود؟ عقلم از خانه به در رفت و اگر می اين استديدم از پيش که در خانهی دينم چه شود صرف شد عمر گرانمايه به معشوقه و میتا از آنم چه به پيش آيد (و زینم) از اينم چه شود خواجه دانست که من عاشقم و هيچ (نشد) نگفتحافظ ار نيز بداند که چنينم چه شود؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 9 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گر چه بر واعظ شهر اين سخن آسان نشودتا ريا ورزد و سالوس مسلمان نشود رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر استحيوانی که ننوشد می و انسان نشود گوهر پاک ببايد که شود قابل فيضور نه هر سنگ و گلی لولو و مرجان نشود اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باشکه به تلبيس و حيل ديو (سلیمان) مسلمان نشود عشق میورزم و اميد که اين فن شريفچون هنرهای دگر موجب حرمان نشود دوش میگفت که فردا بدهم کام دلتسببی ساز خدايا که پشيمان نشود حسن خلقی ز خدا میطلبم خوی تو راتا دگر خاطر ما از تو پريشان نشود ذره را تا نبود همت عالی حافظطالب چشمهی خورشيد درخشان نشود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 8 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۶مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ترسم که اشک در (بر) غم ما پردهدر شود وين راز سر به مهر به عالم سمر شود گويند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود وليک به خون جگر شود خواهم شدن به ميکده گريان و (عذرخواه) دادخواه کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود از هر کرانه تير دعا کردهام روان باشد کز آن ميانه يکی کارگر شود ای جان حديث ما بر دلدار بازگوی ليکن چنان مگو که صبا (پردهدر) را خبر شود از کيميای مهر تو زر گشت روی من آری به يمن لطف شما خاک زر شود در تنگنای حيرتم از نخوت رقيب يا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکته غير حسن ببايد که تا کسی مقبول طبع مردم صاحبنظر شود این سرکشی که در سر سرو بلند توستکی با تو دست کوته ما در کمر شود حافظ سر از لحد به در آرد به پای بوسگر خاک او به پای شما پیسپر شود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 5 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۵مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ساقی حديث سرو و گل و لاله میرود وين بحث با ثلاثهی غساله میرود می ده که نوعروس (سخن) چمن حد حسن يافت کار اين زمان ز صنعت دلاله میرود باد بهار میوزد از (بوستان) گلستان شاه و از ژاله باده در قدح لاله میرود خویکرده میخرامد و بر عارض سمناز رشک روی او عرق ژاله میرود از ره مرو به عشوهی دنيا که اين عجوز مکاره مینشيند و (مختاله) محتاله میرود آن چشم جادوانهی عابدفريب بين کش کاروان سحر ز دنباله میرود طی مکان ببين و زمان در سلوک شعر کاين طفل يک شبه ره يک ساله میرود شکرشکن شوند همه طوطيان هند زين قند پارسی که به بنگاله میرود حافظ ز شوق (صحبت) مجلس سلطان غياث دين غافل (خامش) مشو که کار تو از ناله میرود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 4 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۴مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بیخبر نرود دلا مباش چنين هرزهگرد و هرجایی که هيچ کار ز پيشت بدين هنر نرود به تاج هدهدم از ره مبر که باز سپيد چو باشه (ز کبر) در پی هر صيد مختصر نرود من گدا هوس سروقامتی دارم که دست در کمرش جز به سيم و زر نرود طمع در آن لب شيرين نکردنم اولیست ولی چگونه مگس از پی شکر نرود؟ سواد ديدهی غمديدهام به اشک مشوی که نقش خال توام هرگز از نظر نرود ز من چو باد صبا بوی خود دريغ مدارچرا که بی سر زلف توام به سر نرود مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که آبروی شريعت بدين قدر نرود تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری وفای عهد من از خاطرت (مگر) به در نرود سياهنامهتر از خود کسی نمیبينم چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود بيار باده و اول به دست حافظ ده به شرط آن که ز مجلس سخن به درنرود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 3 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود از دماغ من سرگشته خيال (رخ دوست) دهنت به جفای فلک و غصه دوران نرود در ازل بست دلم با سر زلفت پيوند تا ابد سر نکشد و از سر پيمان نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسکين من است برود از دل من و از دل من آن نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود گر رود از پی خوبان دل من معذور است درد دارد چه کند کز پی درمان نرود هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان دل به خوبان ندهد و از پی ايشان نرود شعر به گمان نزدیک به یقین متعلق است به ناصر بخارایی شاعر و عارف همدورهی حافظ که در شیراز و بغداد و تبریز زیسته و بیست سال پیش از جناب حافظ درگذشته Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 2 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۲فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن از سر کوی تو هر کو به ملالت برود (اعنات) نرود کارش و آخر به خجالت برود کاروانی که بود بدرقهاش (لطف) حفظ خدای به تجمل بنشيند به جلالت برود سالک از نور هدايت (طلبد) ببرد راه به دوست که به جایی نرسد گر به ضلالت برود(چون به جایی برسد گر به ضلالت برود) ای دليل دل گمگشته خدا را مددی که غريب ار نبرد ره به دلالت برود کام خود (گِرویی) آخر عمر از می و معشوق بگير حيف اوقات که يک سر به بطالت برود حکم مستوری و مستی همه بر (عاقبت است) خاتمتست کس ندانست که آخر به چه حالت برود حافظ از چشمهی حکمت به کف آور جامی بو که از لوح دلت نقش جهالت برود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 1 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۱مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن چو دست (در) بر سر زلفش زنم به تاب رود ور آشتی طلبم با سر عتاب رود چو ماه نو ره (نظارگان بیچاره) بيچارگان نظاره زند به گوشهی ابرو و در نقاب رود شب شراب خرابم کند به بيداری وگر به روز (حکایت) شکايت کنم به خواب رود طريق عشق پرآشوب و (آفت) فتنه است ای دل بيفتد آن که در اين راه با شتاب رود حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر کلاهداريش اندر سر شراب رود گدایی در جانان به سلطنت مفروش کسی ز سايهی اين در به آفتاب رود سواد نامهی موی سياه چون طی شد بياض کم نشود (ور) گر صد انتخاب رود (دلا چو پیر شدی، حسن و نازکی مفروشکه این معامله در عالم شباب رود) حجاب راه تویی حافظ از ميان برخيز خوشا کسی که در اين راه بیحجاب رود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 29 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۲۰مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان از دیده خون دل همه بر روی ما رودبر روی ما ز ديده چه گويم چهها رود ما در درون سينه هوایی نهفتهايمبر باد اگر رود (سر) دل ما (زین) زان هوا رود خورشيد خاوری کند از رشک جامه چاکگر ماه مهرپرور من در قبا رود بر خاک راه يار نهاديم روی خويشبر روی ما رواست اگر آشنا رود سيل است آب ديده و (بر هر ) هر کس که بگذردگر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود ما را به آب ديده شب و روز ماجراستزان رهگذر که بر سر کويش چرا رود حافظ به کوی ميکده دايم به صدق دلچون صوفيان (صفهی دارالصفا رود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 28 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۹مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود بنوش جام صبوحی به نالهی دف و چنگ ببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عود به دور گل منشين بی شراب و شاهد و چنگ که همچو (دور) روز بقا هفتهای بود معدود شد از (بروج) خروج رياحين چو آسمان روشن زمين به اختر ميمون و طالع مسعود ز دست شاهد نازکعذار عيسیدم شراب نوش و رها کن حديث عاد و ثمود جهان چو خلد برين شد به دور سوسن و گل ولی چه سود که در وی نه ممکن است خلود چو گل سوار شود بر هوا سليمانوارسحر که مرغ درآيد به نغمهی داوود به باغ تازه کن آيين دين زردشتیکنون که لاله برافروخت آتش نمرود بخواه جام صبوحی به ياد آصف عهد وزير ملک سليمان عماد دين محمود بود که مجلس حافظ به يمن تربيتش هر آن چه میطلبد جمله باشدش موجود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 27 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۸فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان در ازل هر کو به فيض دولت ارزانی بودتا ابد جام مرادش همدم جانی بود من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کارگفتم اين شاخ ار دهد باری پشيمانی بود خود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن (بر آب) به دوشهمچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود؟ بی چراغ جام در خلوت نمیيارم نشستزان که کنج اهل دل بايد که نورانی بود همت عالی طلب جام مرصع گو مباشرند را آب عنب ياقوت رمانی بود گر چه بیسامان نمايد کار ما سهلش مبينکاندر اين کشور گدایی رشک سلطانی بود نيکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدارخودپسندی (بدپسندی) جان من برهان نادانی بود مجلس انس و بهار و بحث (عشق) شعر اندر مياننستدن جام می از جانان گرانجانی بود دی عزيزی گفت حافظ میخورد پنهان شرابای عزيز من نه عيب (گناه) آن به که پنهانی بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 26 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۷مفاعیلن مفاعیلن فعولن مسلمانان مرا وقتی دلی بودکه با وی گفتمی گر مشکلی بود به گردابی چو میافتادم از (چشم) غمبه تدبيرش اميد ساحلی بود دلی همدرد و ياری مصلحتبينکه استظهار هر اهل دلی بود ز من ضايع شد اندر کوی جانانچه دامنگير يا رب منزلی بود سرشکم در طلب خون میچکانیدولی از وصل او بیحاصلی بود هنر بیعيب حرمان نيست ليکنز من محرومتر کی سائلی بود بر اين جان پريشان رحمت آريدکه وقتی کاردانی کاملی بود مرا تا عشق تعليم سخن کردحديثم نکتهی هر محفلی بود مگو ديگر که حافظ نکتهدان استکه ما ديديم و محکم (غافلی) جاهلی بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 25 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۶مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن آن يار کز او خانهی ما جای پری بود سر تا قدمش چون پری از عيب بری بود منظور خردمند من آن ماه که او را با حسن ادب شيوهی صاحبنظری بود از چنگ منش اختر بدمهر به دربرد آری چه کنم (گردش، محنت، فتنه) دولت دور قمری بود دل گفت فروکش کنم اين شهر به بويش بيچاره ندانست که يارش سفری بود خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرين افسوس که آن (سرو) گنج روان رهگذری بود اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود عذری بنه ای دل که تو درويشی و او را در مملکت حسن سر تاجوری بود تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد تا بود فلک شيوهی او پردهدری بود خود را (بکشد) بکش ای بلبل از اين رشک که گل را با باد صبا وقت سحر جلوهگری بود هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از يمن دعای شب و ورد سحری بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 22 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۵مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به کوی ميکده يا رب سحر چه مشغله بود؟که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود حديث عشق که از حرف و صوت مستغنیستبه نالهی دف و نی در خروش و (غلغله) ولوله بود مباحثی که در آن (حلقه) مجلس جنون میرفتورای مدرسه و قال و قيل مساله بود دل از کرشمهی ساقی به شکر بود ولیز نامساعدی بختش اندکی گله بود قياس کردم و آن چشم جادوانهی مستهزار ساحر چون سامريش در گله بود بگفتمش به لبم بوسهای حوالت کنبه خنده گفت کیات با من اين معامله بود ز اخترم نظری سعد در ره است که دوشميان ماه و رخ يار من مقابله بود دهان يار که درمان درد حافظ داشتفغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 21 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۴مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ديدم به/ خواب خوش که/ به دستم پی/ اله بود تعبير رفت و کار به دولت حواله بود چل (سی) سال رنج و غصه کشيديم و عاقبت تدبير (آن) ما به دست شراب دوساله بود آن نافهی مراد که میخواستم ز بخت در چين زلف آن بت مشکينکلاله بود از دست برده بود خمار غمم سحر دولت مساعد آمد و می در پياله بود خون میخورم ولیک نه جای شکایت استروزی ما ز خوان کرم اين نواله بود نالان و دادخواه به میخانه میرومکانجا گشاد کار من از آه و ناله بود هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچيد در رهگذار باد نگهبان لاله بود بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود گل بر جریده گفتهی حافظ همی نوشتشعری که نکتهایش به از صد رساله بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 20 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گوهر مخزن اسرار همان است که بود حقهی مهر بدان مهر و نشان است که بود عاشقان (محرم) زمرهی (اسرار) ارباب امانت باشند لاجرم چشم گهربار همان است که بود از صبا پرس که ما را همهشب تا دم صبح بوی زلف تو همان مونس جان است که بود طالب لعل و گهر نيست وگرنه خورشيد همچنان در عمل معدن و کان است که بود کشتهی غمزه خود را به زيارت (میآی) درياب زان که بيچاره همان دلنگران است که بود رنگ خون دل ما را که نهان میداری همچنان در لب لعل تو عيان است که بود زلف هندوی (زلف) تو گفتم که دگر ره نزند سالها رفت و بدان سيرت و سان است که بود حافظا بازنما قصهی خونابهی چشم که بر (در) اين چشمه همان (نه آن) آب روان است که بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 19 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۲فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن يک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود و از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی میخواستم ليکن طلاق افتاده بود در مقامات طريقت هر کجا کرديم سير عافيت را با نظربازی فراق افتاده بود ساقيا جام (پیاپی) دمادم ده که در (اطوار سیر) سير طريق هر که (او عاشق) عاشقوش نيامد در نفاق افتاده بود ای معبر مژدهای فرما که دوشم آفتاب در شکرخواب صبوحی هموثاق افتاده بود نقش میبستم که گيرم گوشهای زان چشم مست طاقت (و) صبر از خم ابروش طاق افتاده بود گر نکردی نصرت دين شاه يحيی از کرم کار ملک و دين ز نظم و اتساق افتاده بود حافظ آن ساعت که اين نظم پريشان مینوشت طاير فکرش به دام اشتياق افتاده بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 18 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۱فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش میآمد و رخساره برافروخته بودتا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود رسم عاشقکشی و شيوهی شهرآشوبیجامهای بود که بر قامت او دوخته بود جان عشاق سپند رخ خود میدانستو آتش چهره بدين کار (از آن روی) برافروخته بود کفر زلفش ره دين میزد و آن سنگيندلدر پیاش (رهش) مشعلی (مشعله) از چهره برافروخته بود گر چه میگفت که زارت بکشم میديدمکه نهانش نظری با من دلسوخته بود دل بسی خون به کف آورد ولی ديده بريختالله الله که تلف کرد و که اندوخته بود يار مفروش به دنيا که بسی سود نکردآن که يوسف به زر ناسره بفروخته بود گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظيا رب اين قلبشناسی ز که آموخته بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 15 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دوش در حلقهی ما قصهی گيسوی تو بودتا دل شب سخن از سلسلهی موی تو بود دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشتباز مشتاق کمانخانهی ابروی تو بود هم عفاالله (ز) صبا کز تو پيامی میدادور نه در کس نرسيديم که از کوی تو بود عالم از شور و شر عشق خبر هيچ نداشتفتنهانگيز جهان غمزهی جادوی تو بود من سرگشته هم از اهل سلامت بودمدام راهم شکن طرهی هندوی تو بود بگشا بند قبا تا بگشايد دل منکه گشادی که مرا بود ز پهلوی تو بود به وفای تو که بر تربت حافظ بگذرکز جهان میشد و در آرزوی روی تو بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 14 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۹فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبودور نه هيچ از دل بیرحم تو تقصير نبود من ديوانه چو زلف تو رها میکردمهيچ لايقترم از حلقهی زنجير نبود يا رب آينهی حسن چه جوهر داردکه در او آه مرا قوت تاثير نبود سر ز (حیرت) حسرت به در ميکدهها برکردمچون شناسای تو در صومعه يک پير نبود نازنينتر ز قدت در چمن ناز نرستخوشتر از نقش تو در عالم تصوير نبود تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسمحاصلم دوش بجز ناله شبگير نبود آن کشيدم ز تو ای آتش هجران که چو شمعجز فنای خودم از دست تو تدبير نبود آيتی بود (ز) عذاب انده حافظ بی توکه بر هيچ کسش حاجت تفسير نبود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 13 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن خستگان را چو طلب باشد و قوت نبودگر تو بيداد کنی شرط مروت نبود ما جفا از تو نديديم و تو (هرگز نکنی) خود نپسندیآن چه در مذهب ارباب (پیران، اصحاب) طريقت نبود خيره آن ديده که آبش نبرد گريهی عشقتيره آن دل که در او شمع محبت نبود دولت از مرغ همايون طلب و سايهی اوزان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود گر مدد خواستم از پير مغان عيب مکن(گر من از میکده همت طلبم عیب مکن)شيخ ما گفت که در صومعه همت نبود چون طهارت نبود کعبه و بتخانه يکیستنبود خير در آن خانه که عصمت نبود حافظا علم و ادب ورز که در مجلس (خاص) شاههر که را نيست ادب لايق صحبت نبود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 12 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ياد باد آن که سر کوی توام منزل بودديده را روشنی از خاک درت حاصل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت (خاص) پاکبر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود دل چو از پير خرد نقل معانی میکردعشق میگفت به شرح آن چه بر او مشکل بود در دلم بود که بیدوست نباشم هرگزچه توان کرد که سعی من و دل باطل بود دوش بر ياد حريفان به خرابات شدمخم می ديدم خون در دل و پا در گل بود بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراقمفتی عقل در اين مساله لايعقل بود راستی خاتم فيروزهی بواسحاقیخوش درخشيد ولی دولت مستعجل بود آه از این جور و تطاول که در اين دامگه استآه از آن سوز و نيازی (ناز و تنعم) که در آن محفل بود ديدی آن قهقههی کبک خرامان حافظکه ز سرپنجهی شاهين قضا غافل بود؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 11 January 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۰۶فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان پيش از اينت بيش از اين (غمخواری) انديشهی عشاق بود مهرورزی تو با ما شهرهی آفاق بود ياد باد آن صحبت شبها که با (زلف توأم) نوشينلبان بحث سر عشق و ذکر حلقهی عشاق بود پيش از (آن) اين کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود از دم صبح ازل تا آخر شام ابد دوستی و مهر بر يک عهد و يک ميثاق بود سايهی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد ما به او محتاج بوديم او به ما مشتاق بود حسن مهرويان مجلس گر چه دل میبرد و دين بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود بر در شاهم گدایی نکتهای در کار کرد گفت بر هر خوان که بنشستم خدا رزاق بود رشتهی تسبيح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر دامن (ساعد) ساقی سيمينساق بود در شب قدر ار صبوحی کردهام عيبم مکن سرخوش آمد يار و جامی بر کنار طاق بود شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد دفتر نسرين و گل را زينت اوراق بود Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 8 January 2025
Disclaimer: The podcast and artwork embedded on this page are from فرزآن, and are the property of its owner and not affiliated with or endorsed by Tapesearch.
Copyright © Tapesearch 2025.