4.8 • 2.6K Ratings
🗓️ 24 August 2025
⏱️ ? minutes
غزل نمره ۳۶۱
فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
خاک میبوسم و عذر قدمش میخواهم
من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا
بندهی معتقد و چاکر دولتخواهم
بستهام در خم گيسوی تو اميد دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم
ذرهی خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
پير ميخانه سحر جام جهانبينم داد
و اندر آن آينه از حسن تو کرد آگاهم*
صوفی صومعهی عالم قدسم ليکن
حاليا دير مغان است حوالتگاهم
با من راهنشين خيز و سوی ميکده آی
تا در آن حلقه ببينی که چه صاحبجاهم
مست بگذشتی و از حافظت انديشه نبود
آه اگر دامن حسن تو بگيرد آهم
Disclaimer: The podcast and artwork embedded on this page are from فرزآن, and are the property of its owner and not affiliated with or endorsed by Tapesearch.
Generated transcripts are the property of فرزآن and are distributed freely under the Fair Use doctrine. Transcripts generated by Tapesearch are not guaranteed to be accurate.
Copyright © Tapesearch 2025.