«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۸مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن کنار آب و پای بيد و طبع شعر و ياری خوش معاشر دلبری شيرين و ساقی گلعذاری خوش الا ای دولتی طالع که قدر وقت میدانی گوارا بادت اين عشرت که داری روزگاری خوش هر آن کس را که (بر) در خاطر ز عشق دلبری باریست سپندی گو بر آتش نه که دارد (داری) کاروباری خوش عروس (نظم) طبع را زيور ز فکر بکر میبندم بود کز (نقش) دست ايامم به دست افتد نگاری خوش شب صحبت غنيمت دان و داد خوشدلی بستان که مهتابی دل افروز است و طرف لالهزاری خوش مییی در کاسهی چشم است ساقی را بهنامايزد که مُستی میکند با عقل و میبخشد خماری خوش به غفلت عمر شد حافظ بيا با ما به ميخانه که شنگولان (شیرینت، سرمستت) خوشباشت بياموزند کاری خوش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 4 May 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوشدلم از عشوهی (یاقوت) شيرين شکرخای تو خوش همچو گلبرگ طری (بود) هست وجود تو لطيفهمچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش شيوه و ناز تو شيرين، خطوخال تو مليحچشم و ابروی تو زيبا قد و بالای تو خوش هم گلستان خيالم ز تو پرنقشونگارهم مشام دلم از زلف سمنسای تو خوش در ره عشق که از سيل بلا نيست گذارکردهام خاطر خود را به تمنای تو خوش شکر چشم تو چه گويم (پیش چشم تو بمیرم) که بدان بيماریمیکند درد مرا از رخ زيبای تو خوش در بيابان طلب گر چه ز هر سو خطریستمیرود حافظ بیدل به تولای تو خوش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 3 May 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۶فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان دوش با من گفت پنهان کاردانی تيزهوشو از شما پنهان نشايد کرد سر میفروش گفت آسان گير بر خود کارها کز روی طبعسخت (میگیرد) میگردد جهان بر مردمان سختکوش وان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلکزهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش با دل خونين لب خندان بياور همچو جامنی گرت زخمی رسد چون چنگ آیی در خروش تا نگردی آشنا زين پرده رمزی نشنویگوش نامحرم نباشد جای پيغام سروش گوش کن پند ای پسر و از بهر دنيا غم مخورگفتمت چون در حديثی گر توانی داشت (گوش) هوش در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنیدزان که آنجا جمله اعضا چشم بايد بود و گوش بر بساط نکتهدانان خودفروشی شرط نيستيا سخن دانسته گو ای مرد (بخرد) عاقل يا خموش ساقيا می ده که رندیهای حافظ فهم کردآصف صاحب قران جرمبخش عيبپوش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 30 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۵مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان در عهد پادشاه (عطا) خطابخش جرمپوش حافظ قرابهکش شد و مفتی پيالهنوش صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست تا ديد محتسب که سبو میکشد به دوش احوال شيخ و قاضی و شرب (مدام) اليهودشان کردم سوال صبحدم از پير میفروش گفتا نه گفتنیست سخن گر چه محرمی درکش زبان و پرده نگه دار و (سر بپوش) می بنوش ساقی بهار میرسد و وجه می نماند فکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار عذرم پذير و جرم به ذيل کرم بپوش تا چند همچو شمع زبانآوری کنی پروانهی مراد رسيد (رسد حافظا) ای محب خموش ای پادشاه صورت و معنی که مثل تو ناديده هيچ ديده و نشنيده هيچ گوش چندان بمان که خرقهی ازرق کند قبول بخت جوانت از فلک پير ژندهپوش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 29 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۴مفتعلن مفتعلن فاعلن هاتفی از گوشهی ميخانه دوش گفت ببخشند گنه می بنوش لطف (عفو) الهی بکند کار خويش مژدهی رحمت برساند سروش لطف خدا بيشتر از جرم ماست نکتهی سربسته چه (گویی) دانی خموش اين خرد خام به ميخانه بر تا می لعل آوردش خون به جوش گر چه وصالش نه به کوشش دهند هر قدر ای دل که توانی بکوش گوش من و حلقهی گيسوی يار روی من و خاک در میفروش رندی حافظ نه گناهیست صعب با کرم پادشه (جرم) عيبپوش داور دين شاه شجاع آن که کرد روح قدس حلقهی امرش به گوش ای ملک العرش مرادش بده و از خطر چشم بدش دار گوش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 28 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۳مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن سحر ز هاتف غيبم رسيد مژده به گوش که دور شاه شجاع است می دلير بنوش شد آن که اهل نظر بر کناره میرفتند هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش به صوت (بانگ) چنگ بگوييم آن حکايتها که از نهفتن آن ديگ سينه میزد جوش شراب خانگی ترس محتسب خوردهبه روی يار بنوشيم و بانگ نوشانوش ز کوی ميکده دوشش به دوش میبردند امام شهر (خواجه) که سجاده میکشيد به دوش دلا دلالت خيرت کنم به راه نجات مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش محل نور تجلیست رای انور شاه چو قرب او طلبی در صفای نيت کوش بجز ثنای جلالش مساز ورد ضمير که هست گوش دلش محرم پيام سروش رموز مصلحت ملک خسروان دانند گدای گوشهنشينی تو حافظا مخروش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 27 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۲مفاعیلن مفاعیلن فعولن ببرد از من/ قرار و طا/قت و هوش بت سنگيندل سيمينبناگوش نگاری چابکی شنگی (پریوش) کلهدار ظريفی مهوشی ترکی قباپوش ز تاب آتش سودای عشقش به سان ديگ دايم میزنم جوش چو پيراهن شوم آسودهخاطر گرش همچون قبا گيرم در آغوش اگر پوسيده گردد استخوانم نگردد مهرت از جانم فراموش دل و دينم دل و دينم ببردهست برودوشش برودوشش برودوش دوای تو دوای توست حافظ لب نوشش لب نوشش لب نوش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 26 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۱فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن يا رب (آن) اين نو/گل خندان/ که سپردی/ به منش میسپارم به تو از چشم حسود چمنش گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور دور (دار) باد آفت دور (قمر) فلک از جان و تنش گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد (پیک) صبا چشم دارم که سلامی برسانی ز منش به ادب نافهگشایی کن از آن زلف سياه جای دلهای عزيز است به هم برمزنش گو دلم حق وفا (بر) با خط و خالت دارد محترم دار در آن طرهی عنبرشکنش در مقامی که به ياد لب او می نوشند سفله آن مست که باشد خبر از خويشتنش عرض و مال از در ميخانه نشايد اندوخت هر که اين آب خورد رخت به دريا فکنش هر که ترسد ز ملال انده عشقش نه حلال سر ما و قدمش يا لب ما و دهنش شعر حافظ همه بيتالغزل معرفت است آفرين بر نفس دلکش و لطف سخنش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 23 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۸۰مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش به هر شکسته که پيوست تازه شد جانش کجاست همنفسی تا (که شرح غصه دهم) به شرح عرضه دهمکه دل چه میکشد از روزگار هجرانش؟ زمانه از ورق گل مثال روی تو (ساخت) بست ولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش تو خفتهای (جُستهای) (بسی شدیم) و (بدین سفینه) نشد عشق را کرانه پديد تبارک الله از اين ره که نيست پايانش برید باد صبا نامهای که برد به دوستز خون دیدهی ما بود مهر عنوانش جمال کعبه مگر عذر رهروان خواهد که جان زندهدلان سوخت در بيابانش بدين شکسته بيتالحزن که میآرد نشان يوسف دل از چه زنخدانش؟ بگيرم آن سر زلف و به دست خواجه دهم که سوخت حافظ بیدل ز مکر و دستانش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 22 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۹مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل خوشا شيراز و وضع بیمثالش خداوندا نگه دار از زوالش ز رکنآباد ما صد لوحشالله که عمر خضر میبخشد زلالش ميان جعفرآباد و مصلا عبيرآميز میآيد شمالش به شيراز آی و فيض روح قدسی بجوی (بخواه) از مردم صاحبکمالش که نام قند مصری برد (آینجا) آنجا(کی آمد شکر مصری به شیراز) که شيرينان ندادند انفعالش صبا زان لولی شنگول سرمست چه داری آگهی؟ چون است حالش؟ گر آن شيرينپسر (دهن) خونم بريزد دلا چون شير مادر کن حلالش مکن از خواب بيدارم خدا را(مکن بیدار از این خوابم خدا را) که دارم (عشرتی) خلوتی خوش با خيالش چرا حافظ چو میترسيدی از هجر نکردی شکر ايام وصالش؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 21 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۸مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن شراب تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش که تا يک دم بياسايم ز دنيا و شر و شورش سماط دهر دونپرور ندارد شهد آسايش مذاق حرص و آز ای دل بشوی از تلخ و از شورش بياور می که نتوان شد ز مکر آسمان ايمن به لعب زهرهی چنگی و مريخ سلحشورش بيا تا در می صافیت راز دهر بنمايم به شرط آن که ننمایی به کجطبعان دلکورش کمند صيد بهرامی بيفکن جام جم بردار که من پيمودم اين صحرا نه بهرام است و نه گورش نظر کردن به درويشان منافی بزرگی نيست سليمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش کمان ابروی جانان نمیپيچد سر از حافظ وليکن خنده میآيد بدين بازوی بیزورش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 20 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن فکر بلبل همه آن است که گل شد يارش گل در انديشه که چون عشوه کند در کارش دلربایی همه آن نيست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش جای آن است که خون موج زند در دل لعل زين تغابن که خزف میشکند بازارش بلبل از فيض گل آموخت سخن ور نه نبود اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش ای که در کوچه معشوقهی ما میگذری بر حذر باش که سر میشکند ديوارش آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدايا به سلامت دارش صحبت عافيتت گر چه خوش افتاد ای دل جانب عشق عزيز است فرومگذارش صوفی سرخوش از اين دست که کج کرد کلاه به دو جام دگر آشفته شود دستارش دل حافظ که به ديدار تو خوگر شده بود نازپرورد وصال است مجو آزارش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 19 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۶فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات باغبان گر/ پنج روزی/ صحبت گل/ بايدش بر جفای خار هجران صبر بلبل بايدش ای دل اندر بند زلفش از پريشانی منال مرغ زيرک چون به دام افتد تحمل بايدش رند عالمسوز را با مصلحتبينی چه کار؟ کار مُلک است آن که تدبير و تامل بايدش تکيه بر تقوا و دانش در طريقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بايدش با چنين زلف و رخش بادا (رخی بادش) نظربازی حرام هر که روی ياسمين و جعد سنبل بايدش نازها زان نرگس مستانهاش بايد کشيد اين دل شوريده تا آن جعد و کاکل بايدش ساقيا در گردش ساغر تعلل تا به چند؟ دور چون با عاشقان افتد تسلسل بايدش کيست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود؟ عاشق مسکين چرا چندين تجمل بايدش؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 16 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۵مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان صوفی گـ/لی بچين و/ مرقع به/ خار بخش وين زهد (تلخ) خشک را به می خوشگوار بخش طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه تسبيح و طيلسان به می و ميگسار بخش زهد گران که شاهد و ساقی نمیخرند در حلقهی چمن به نسيم بهار بخش شکرانه را که چشم تو روی بتان نديد (شکرانه آنکه روی تو چشم بدان ندید)ما را به عفو و لطف خداوندگار بخش راهم شراب لعل زد ای مير عاشقان خون مرا به چاه زنخدان يار بخش ای آن که ره به مشرب مقصود بردهای زين (زآن) بحر قطرهای به من خاکسار بخش يا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن وين ماجرا به سرو لب جويبار بخش ساقی چو شاه نوش کند بادهی صبوح گو جام زر به حافظ شبزندهدار بخش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 15 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۴مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به دور لا/له قدح گیـ/ر و بیريا/ میباش به بوی گل نفسی همدم صبا میباش نگويمت که همه ساله میپرستی کن سه ماه می خور و نه ماه پارسا میباش چو پير سالک عشقت به می حواله کند بنوش و منتظر رحمت خدا میباش گرت هواست که چون جم به سر غيب رسی بيا و همدم جام جهاننما میباش چو غنچه گرچه فروبستگیست کار جهان تو همچو باد بهاری گرهگشا میباش وفا مجوی ز (گیتی و گر ) کس ور سخن نمیشنوی به هرزه طالب سيمرغ و کيميا میباش مريد طاعت بيگانگان مشو حافظ ولی معاشر رندان (آشنا) پارسا میباش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 14 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۳مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن اگر رفیـ/ق شفيقی/ درستُ پیـ/مان باشحريف (حجره) خانه و گرمابه و گلستان باش شکنج زلف پريشان به دست باد مدهمگو که خاطر عشاق گو پريشان باش گرت هواست که با خضر همنشين باشینهان ز چشم سکندر چو آب حيوان باش زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیستبيا و نوگل اين بلبل غزلخوان باش طريق خدمت و آيين بندگیکردنخدای را که رها کن به ما و سلطان باش دگر به صيد حرم تيغ برمکش زنهارو از آنچه با دل ما کردهای پشيمان باش تو شمع انجمنی يکزبان و يکدل شوخيال و کوشش پروانه بين و خندان باش کمال دلبری و حسن در نظربازیستبه شيوهی نظر از نادران دوران باش خموش حافظ و از جور يار ناله مکنتو را که گفت که در روی خوب حيران باش؟ Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 13 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۲مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولن بازآی و/ دل تنگ/ مرا مون/س جان باش وين سوخته را محرم اسرار نهان باش زان باده که در ميکدهی (مصطبهی) عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش دلدار (أن یار) که گفتا به توام دل نگران است گو میرسم اينک به سلامت نگران باش خون شد دلم از حسرت آن لعل روانبخش ای دُرج محبت به همان مهر و نشان باش تا بر دلش از غصه غباری ننشيند ای سيل سرشک از عقب نامه روان باش حافظ که هوس میکندش جام جهانبين گو در نظر آصف جمشيدمکان باش Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 12 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۱فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دارم از زلف سياهش گله چندان که مپرس که چنان ز او شدهام بیسروسامان که مپرس کس به اميد وفا ترک دل و دين مکناد که چنانم من از اين کرده پشيمان که مپرس به يکی جرعه که آزار کسش در پی نيست زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس زاهد از ما به سلامت بگذر کاين می لعل دل و دين میبرد از دست بدان سان که مپرس گفتوگوهاست در اين راه که جان بگدازد هر کسی عربدهای اين که مبين آن که مپرس پارسایی (گوشهگیری) و سلامت هوسم بود ولی شيوهای (عشوهای) میکند آن نرگس فتان که مپرس گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم گفت آن میکشم اندر خم چوگان که مپرس گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا حافظ اين قصه دراز است به قرآن که مپرس Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 9 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۰فاعلاتن مفاعلن فعلن درد عشقی کشيدهام که مپرس(رخت جایی کشیدهام که مپرس) زهر (درد) هجری چشيدهام که مپرس گشتهام در جهان و آخر کار دلبری برگزيدهام که مپرس آنچنان در هوای خاک درش میرود آب ديدهام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنيدهام که مپرس سوی من لب چه میگزی که مگوی؟ لب لعلی گزيدهام که مپرس بی تو در کلبهی گدایی خويش رنجهایی کشيدهام که مپرس همچو حافظ غريب در ره عشق به مقامی رسيدهام که مپرس Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 8 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۶۹مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن دلا رفيق سفر بخت نيکخواهت بس نسيم روضهی شيراز پيک راهت بس دگر ز منزل جانان سفر مکن درويش که سير معنوی و کنج خانقاهت بس هوای مسکن مالوف و عهد يار قديم ز رهروان سفرکرده عذرخواهت بس به صدر مصطبه بنشين و ساغر می نوش که اين قدر ز جهان کسب مال و جاهت بس وگر کمين بگشايد غمی ز گوشهی دل حريم درگه پير مغان پناهت بس زيادتی مطلب کار بر خود آسان کن صراحی (که شیشهای) می لعل و بتی چو ماهت بس فلک (زمان) به مردم نادان دهد زمام مراد تو اهل فضلی و دانش همين گناهت بس به هيچ ورد دگر نيست حاجت ای حافظ دعای نيم شب و درس صبحگاهت بس به منت دگران خو مکن که در دو جهان رضای ايزد و انعام پادشاهت بس Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 7 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۶۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زين چمن سايهی آن سرو روان (چمان) ما را بس من و همصحبتی اهل ريا؟ دورم باد از گرانان جهان رطل گران ما را بس قصر فردوس به پاداش عمل میبخشند ما که رنديم و گدا دير مغان ما را بس بنشين بر لب جوی و گذر عمر ببين کاين اشارت ز جهان گذران ما را بس نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان گر شما را نه بس اين سود و زيان ما را بس يار با ماست چه حاجت که زيادت طلبيم؟ دولت صحبت آن مونس جان ما را بس از در خويش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس حافظ از مشرب قسمت گله (بی)ناانصافیست طبع چون آب و غزلهای روان ما را بس Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 6 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۶۷فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکين کن نفس منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام پرصدای ساربانان بينی و بانگ جرس محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار کز فراقت سوختم ای مهربان فرياد رس من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب گوشمالی ديدم از هجران که اينم پند بس عشرت شبگير کن (بیترس) می نوش کاندر (شهر) راه عشق شبروان را آشناییهاست با مير عسس عشقبازی (پادشاهی) کار بازی نيست ای دل سر بباز زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس دل به رغبت میسپارد جان به چشم مست يار گر چه هشياران ندادند اختيار خود به کس طوطيان در شکرستان کامرانی میکنند و از تحسر دست بر سر میزند مسکين مگس نام حافظ گر برآيد بر زبان کلک دوست از جناب حضرت شاهم بس است اين ملتمس Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 5 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۶۶مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن دلم (ربودهی) رميدهی لولیوشیست شورانگيز دروغوعده و قتالوضع و رنگآميز فدای پيرهن چاک ماهرويان باد هزار جامهی تقوا و خرقهی پرهيز خيال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خال تو خاکم شود عبيرآميز فرشته عشق نداند که چيست (قصه مخوان) ای ساقی بخواه جام و گلابی به خاک آدم ريز پياله بر کفنم بند تا سحرگه حشر به می ز دل ببرم هول روز رستاخيز فقير و خسته به درگاهت آمدم رحمی که جز ولای توام نيست هيچ دستاويز بيا که هاتف ميخانه دوش با من گفت که در مقام رضا باش و از قضا مگريز ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست تو خود حجاب خودی حافظ از ميان برخيز Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 2 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۶۵فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان برنيامد از تمنای لبت کامم هنوز بر اميد جام لعلت دردیآشامم هنوز روز اول رفت دينم در سر زلفين تو تا چه خواهد شد در اين سودا سرانجامم هنوز ساقيا يک جرعه ده زان آب آتشگون که من در ميان پختگان عشق او خامم هنوز از خطا گفتم شبی (موی) زلف تو را مشک ختن میزند هر لحظه تيغی مو بر اندامم هنوز پرتو روی تو (را) تا در خلوتم ديد آفتاب میرود (میدود) چون سايه هر دم بر در و بامم هنوز نام من رفتهست روزی بر لب جانان به سهو اهل دل را بوی جان میآيد از نامم هنوز در ازل دادهست ما را ساقی لعل لبت جرعهی جامی که من مدهوش آن جامم هنوز ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام (دل) جان جان به غمهايش (یغمایت) سپردم نيست آرامم هنوز در قلم آورد حافظ قصهی لعل (لبت) لبش آب حيوان میرود هر دم ز اقلامم هنوز Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 1 April 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۶۴فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن خيز و در کاسه زر آب طربناک انداز پيشتر زان که شود کاسهی سر خاک انداز عاقبت منزل ما وادی خاموشان است حاليا غلغله در گنبد افلاک انداز ملک اين مزرعه دانی که ثباتی (نکند) ندهد آتشی از جگر جام در املاک انداز به سر سبز تو ای سرو که (چون) گر خاک شوم ناز از سر بنه و سايه بر اين خاک انداز دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست از لب خود به شفاخانهی ترياک انداز غسل در اشک زدم کاهل طريقت گويند پاک شو اول و پس ديده بر آن پاک انداز چشم آلودهنظر از رخ جانان دور است بر رخ او نظر از آينهی پاک انداز يا رب آن زاهد خودبين که بجز عيب نديد دود آهيش در آيينهی ادراک انداز چون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظ وين (وآن) قبا در ره آن (دلبر) قامت چالاک انداز Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
Transcribed - Published: 31 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۶۳مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن بيا و کشتی ما در شط شراب انداز خروش (غریو) و ولوله در جان شيخ و شاب انداز مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی که گفتهاند نکویی کن و در آب انداز ز کوی ميکده برگشتهام ز راه خطا مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز بيار زان می گلرنگ مشکبو جامی شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز اگر چه مست و خرابم تو نيز لطفی کن نظر بر اين دل سرگشتهی خراب انداز به نيمشب اگرت آفتاب میبايد ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند مرا به ميکده بر در خم شراب انداز ز جور چرخ چو حافظ به جان رسيد دلت به سوی ديو محن ناوک شهاب انداز Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 30 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۶۲فعلاتن مفاعلن فعلن حال خونيندلان که گويد باز؟وز فلک خون خم که جويد باز؟ شرمش از چشم میپرستان بادنرگس مست اگر برويد باز جز فلاطون خمنشين شرابسر حکمت به ما که گويد باز؟ هر که چون لاله کاسهگردان (بود) شدزين جفا رخ به خون بشويد باز نگشايد دلم چو غنچه اگرساغری از لبش نبويد باز بس که در پرده چنگ گفت سخنببرش موی تا نمويد باز گرد بيتالحرام خم حافظگر نميرد به سر بپويد باز Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 29 March 2025
«««««🎉میبهـا🎉»»»»»غزل نمره ۲۶۱مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن درآ که در دل خسته توان درآيد بازبيا که در تن مرده روان درآيد باز بيا که فرقت تو چشم من چنان دربستکه فتح باب وصالت مگر گشايد باز غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفتز خيل شادی روم رخت زدايد باز به پيش آينهی دل هر آن چه میدارمبجز خيال جمالت نمینمايد باز بدان مثل که شب آبستن است (دور) روز از توستاره میشمرم تا که شب چه زايد باز بيا که بلبل مطبوع خاطر حافظبه بوی گلبن وصل تو میسرايد باز Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 26 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۶۰مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای سروناز حسن که خوش میروی به ناز عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نياز فرخنده باد طلعت (نازت) خوبت که در ازل ببريدهاند بر قد سروت قبای ناز دل کز طواف کعبهی کويت وقوف يافت از شوق آن حريم ندارد سر حجاز آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست چون عود گو بر آتش (سوزان) سودا بسوز و ساز پروانه را ز شمع بود سوز دل ولیبی شمع عارض تو دلم را بود گداز از طعنهی رقيب نگردد عيار من چون زر اگر برند مرا در دهان گاز هر دم به خون ديده چه حاجت وضو (که) چو نيست بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز صوفی که بی تو توبه ز می کرده بود دوش بشکست عهد چون در ميخانه ديد باز چون باده باز بر سر خم رفت کف زنان حافظ که دوش از لب (ساغر) ساقی شنيد راز Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 25 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۹مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن منم که ديده به ديدار دوست کردم باز؟ چه شکر گويمت ای کارساز بندهنواز؟ نيازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کيميای مراد است خاک کوی نياز ز مشکلات طريقت عنان (مپیچ) متاب ای دل که مرد راه نينديشد از نشيب و فراز طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق به قول مفتی عشقش درست نيست نماز در اين مقام مجازی بجز پياله مگير در اين سراچهی بازيچه غير عشق مباز به نيم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی که کيد دشمنت از جان و جسم دارد باز امید قد تو میداشتم ز بخت بلندنسیم زلف تو میخواستم ز عمر دراز به هیچ در نروم بعد از این ز حضرت دوستچو کعبه یافتم آیم ز بتپرستی باز فکند زمزمهی عشق در (عراق و) حجاز و عراق نوای بانگ غزلهای حافظ از شيراز Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 24 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۸مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن هزار شکر که ديدم به کام خويشت باز ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز روندگان طريقت ره بلا سپرند رفيق عشق چه غم دارد از نشيب و فراز غم حبيب نهان به ز (جستجوی) گفت و گوی رقيب که نيست سينهی ارباب کينه محرم راز اگر چه حسن تو از عشق غير مستغنیست من آن نيم که از اين عشقبازی آيم باز چه گويمت که ز سوز درون چه میبينم ز اشک پرس حکايت که من نيم غماز چه فتنه بود که مشاطهی قضا انگيخت که کرد نرگس مستش سیه به سرمهی ناز(که گِرد نرگس شوخش کشید سرمهی ناز) بدين سپاس که مجلس منور است به دوست گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز غرض کرشمهی حسن است ور نه حاجت نيست جمال دولت محمود را به زلف اياز غزلسرایی ناهيد صرفهای نبرد در آن مقام که حافظ برآورد آواز Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 23 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن روی بنمای و مرا گو که ز جان دل برگير پيش شمع آتش پروانه به جان گو درگير در لب تشنهی ما بين و مدار آب دريغ بر سر کشتهی خويش آی و ز خاکش برگير ترک درويش (مکن) مگير ار نبود سيم و زرش در غمت سيم شمار اشک و رخش را زر گير چنگ بنواز و بساز ار نبود عود (منال) چه باک آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گير در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص ور نه با گوشه رو و خرقهی ما بر سر گير صوف برکش ز سر و بادهی صافی درکش سيم درباز و به زر سيمبری در بر گير دوست گو يار شو و هر دو (که) جهان دشمن باش (از هر که جهان باز آمد) بخت گو پشت (کن و) مکن روی زمين لشکر گير ميل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گير رفته گير از برم و ز آتش و آب دل و چشم گونهام زرد و لبم خشک و کنارم تر گير حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را که ببين مجلسم و ترک سر منبر گير Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 22 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۶مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن نصيحتی کنمت بشنو و بهانه مگيرهرآنچه ناصح مشفق بگويدت بپذير ز وصل روی جوانان تمتعی بردارکه در کمينگه عمر است مکر عالم پير نعيم هر دو جهان پيش عاشقان به (دو جو) جوییکه اين متاع قليل است و آن عطای (حقیر) کثير معاشری خوش و رودی بساز میخواهمکه درد (عشق) خويش بگويم به ناله بم و زير بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنماگر موافق تدبير من (رود) شود تقدير چو قسمت ازلی بی حضور ما کردندگر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگير چو لاله در قدحم ريز ساقيا می و مشککه نقش خال نگارم نمیرود ز ضمير بيار ساغر در خوشاب ای ساقیحسود گو کرم آصفی ببين و بمير به عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بارولی کرشمه ساقی نمیکند تقصير می دوساله و محبوب چارده سالههمين بس است مرا صحبت صغير و کبير دل رميدهی ما را که پيش (دست) میگيردخبر دهيد به مجنون خسته از زنجير حديث توبه در اين بزمگه مگو حافظکه ساقيان کمان ابرويت زنند به تير Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 19 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۵فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلان يوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور (شمسالدین محمد جوینی)کلبهی احزان شود روزی گلستان غم مخور ای (این) دل غمديده حالت (حالش) به شود دل بد مکن وين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن چتر گل در (بر) سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور دور گردون گر دو روزی بر مراد ما (نبود، نگشت) نرفت دايما يکسان نباشد حال (کار) دوران غم مخور هان مشو نوميد چون واقف نه ای از سر غيب باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور ای دل ار سيل (بلا) فنا بنياد هستی برکند چون تو را نوح است کشتيبان ز طوفان غم مخور در بيابان گر به (ز) شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغيلان غم مخور گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعيد هيچ راهی نيست کان را نيست پايان غم مخور حال ما در فرقت جانان و ابرام رقيب جمله میداند خدای حال گردان غم مخور حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 18 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۴مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ديگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور ای گل به شکر آن که تویی پادشاه حسن با بلبلان بیدل شيدا مکن غرور از دست غيبت تو شکايت نمیکنم تا نيست غيبتی نبود لذت حضور گر ديگران به عيش و طرب خرمند و شاد ما را غم نگار بود مايه سرور زاهد اگر به حور و قصور است اميدوار ما را شرابخانه قصور است و يار حور می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی گويد تو را که باده مخور گو هوالغفور حافظ شکايت از غم هجران چه میکنی؟ در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 17 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۳مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای خرم/ از فروغ/ رخت لاله/زار عمر بازآ که ريخت بی گل رويت بهار عمر از ديده گر سرشک چو باران چکد رواست کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر اين يک دو دم که (دولت) مهلت ديدار ممکن است درياب کار ما که نه پيداست کار عمر تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد؟ هشيار گرد هان که گذشت اختيار عمر دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد بيچاره دل که هيچ نديد از گذار عمر انديشه از محيط فنا نيست هر که را بر نقطهی دهان تو باشد مدار عمر در هر طرف ز خيل حوادث کمينگهیست زان رو عنانگسسته دواند سوار عمر بیعمر زندهام من و زين بس عجب مدار روز فراق را که نهد در شمار عمر حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان اين نقش ماند از قلمت يادگار عمر Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 16 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۲فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن گر بود عمر (و) به ميخانه (روم) رسم بار دگر بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر خرم آن روز که با ديدهی گريان بروم تا زنم آب در ميکده يک بار دگر معرفت نيست در اين قوم (خدایا) خدا را سببی تا برم گوهر خود را به خريدار دگر يار اگر رفت و حق صحبت ديرين نشناخت حاش لله که روم من ز پی يار دگر گر مساعد شودم دايرهی چرخ کبود هم به دست آورمش باز به پرگار دگر عافيت میطلبد خاطرم ار بگذارند غمزهی شوخش و آن طرهی طرار دگر راز سربستهی ما بين که به دستان گفتند هر زمان با دف و نی بر سر بازار دگر هر دم از درد بنالم که فلک هر ساعت کندم قصد دل ريش به آزار دگر باز گويم نه در اين واقعه حافظ تنهاست غرقه گشتند در اين باديه بسيار دگر Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 15 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۱مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل شب وصل (قدر) است و طی شد نامهی هجر سلامٌ فيهِ حتی مطلع الفجر دلا در عاشقی ثابتقدم باش که در اين ره نباشد کار بی اجر من از رندی نخواهم کرد توبه و لو آذَيتَنی بالهَجر و الحَجر برآی ای صبح روشندل خدا را که بس تاريک میبينم شب هجر دلم رفت و نديدم روی دلدار فغان از اين تطاول آه از اين زجر وفا خواهی جفاکش باش حافظ فان الرَّبحَ و الخَسرانَ فی التَّجر Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 12 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۰فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن روی بنمای و وجود خودم از ياد ببرخرمن سوختگان را همه گو باد ببر ما چو داديم دل و ديده به طوفان بلاگو بيا سيل غم و خانه ز بنياد ببر سينه گو شعلهی آتشکده فارس بکشديده گو آب رخ دجلهی بغداد ببر زلف چون عنبر خامش که ببويد هيهاتای دل خامطمع اين (هوس) سخن از ياد ببر دولت پير مغان باد که باقی سهل استديگری گو برو و نام من از ياد ببر سعی نابرده در اين راه به جایی نرسیمزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر روز مرگم نفسی وعدهی ديدار بدهوان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر دوش میگفت به مژگان درازت بکشميا رب از خاطرش انديشهی بيداد ببر حافظ انديشه کن از نازکی خاطر ياربرو از درگهش اين ناله و فرياد ببر Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 11 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۹فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ای صبا نکهتی از خاک ره يار بيارببر اندوه دل و مژدهی (دیدار) دلدار بيار نکتهای روحفزا از دهن (یار) دوست بگونامهای خوشخبر از عالم اسرار بيار تا معطر کنم از لطف نسيم تو مشامشمهای از نفحات نفس يار بيار به وفای تو که خاک ره آن يار عزيزبی غباری که پديد آيد از اغيار بيار گردی از رهگذر دوست به کوری رقيببهر آسايش اين ديدهی خونبار بيار خامی و سادهدلی شيوهی جانبازان نيستخبری از بر آن دلبر عيار بيار شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمنبه اسيران قفس مژدهی گلزار بيار کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوستعشوهای زان لب شيرين شکربار بيار روزگاریست که دل چهرهی مقصود نديدساقيا آن قدح آينهکردار بيار دلق حافظ به چه ارزد به میاش رنگين کنوانگهش مست و خراب از سر بازار بيار Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 10 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۸فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن ای صبا نکهتی از کوی فلانی (۶) به من آر زار و بيمار غمم راحت جانی به من آر قلب بیحاصل ما را بزن اکسير مراد يعنی از خاک در دوست نشانی به من آر در کمينگاه نظر با دل خويشم جنگ است ز ابرو و غمزهی او تير و کمانی به من آر در غريبی و فراق و غم دل پير شدم ساغری می ز کف تازهجوانی به من آر منکران را هم از اين می دو سه ساغر بچشان وگر ايشان نستانند روانی به من آر ساقيا عشرت امروز به فردا مفکن يا ز ديوان قضا خط امانی به من آر دلم از دست بشد دوش چو حافظ میگفت کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 9 March 2025
«««««🍷میبهـااااااااا»»»»»غزل نمره ۲۴۷مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن صبا (۱۲۴) ز منزل جانان گذر دريغ مدار وز او به عاشق بیدل خبر دريغ مدار به شکر آن که شکفتی به کام (دل) بخت ای گل نسيم وصل ز مرغ سحر دريغ مدار حريف عشق تو بودم چو ماه نو بودیکنون که ماه تمامی نظر دريغ مدار جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است ز اهل معرفت اين مختصر دريغ مدار کنون که چشمهی قند است لعل نوشينت سخن بگوی و ز طوطی شکر دريغ مدار مکارم تو به آفاق میبرد شاعر از او وظيفه و زاد سفر دريغ مدار چو ذکر خير طلب میکنی سخن اين است که در بهای سخن سيم و زر دريغ مدار غبار غم برود حال (به) خوش شود حافظ تو آب ديده از اين رهگذر دريغ مدار Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 8 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۶مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان عيد است و آخر گل و ياران در انتظار ساقی به روی (یار) شاه ببين ماه و می بيار گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست از می کنند روزهگشا طالبان يار دل برگرفته بودم از ايام گل ولی کاری (نکرد) بکرد همت پاکان روزهدار جز نقد جان به دست ندارم شراب کو کان نيز بر کرشمه ساقی کنم نثار؟ خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کريم يا رب ز چشمزخم زمانش نگاه دار می خور به شعر بنده که زيبی دگر دهد جام مرصع تو بدين در شاهوار دل در جهان مبند و به مستی سوال کن از فيض جام (و) قصه جمشيد کامکار زان جا که پردهپوشی عفو کريم توست بر قلب ما ببخش که نقدیست کمعيار ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود تسبيح (ما) شيخ و خرقهی رند شرابخوار حافظ چو رفت روزه و (شیطان ز بند جست) گل نيز میرود ناچار باده نوش که از دست رفت کار Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 5 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۵مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل الا ای طوطی گويای اسرارمبادا خاليت شکر ز منقار سخن سربسته گفتی با حريفانخدا را زين معما پرده بردار به روی ما زن از ساغر گلابیکه خوابآلودهايم ای بخت بيدار چه ره بود اين که زد در پرده مطربکه میرقصند با هم مست و هشيار از آن افيون که ساقی در می افکندحريفان را نه سر ماند (و) نه دستار خرد هرچند نقش (نقد) کائنات استچه سنجد پیش عشق (نقش) کیمیاکار سرت سبز و دلت خوش باد جاويدکه خوش نقشی نمودی از خط يار بت چينی عدوی دين و (ما مست) دلهاستخداوندا دل و دينم نگه دار سکندر را نمیبخشند آبیبه زور و زر ميسر نيست اين کار بيا و حال اهل درد بشنوبه لفظ اندک و معنی بسيار به مستوران مگو اسرار مستیحديث جان (مپرس از) مگو با نقش ديوار به يمن (رایت) دولت منصور شاهیعلم شد حافظ اندر نظم اشعار خداوندی به جای بندگان کردخداوندا ز آفاتش نگه دار Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 4 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۴مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن معاشران گره از زلف يار باز کنيد شبی خوش است بدين (وصله) قصهاش دراز کنيد حضور خلوت انس است و دوستان جمعاند و ان يکاد بخوانيد و در فراز کنيد رباب و چنگ به بانگ بلند میگويند که گوش هوش به پيغام اهل راز کنيد به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد گر اعتماد بر الطاف کارساز کنيد ميان عاشق و معشوق فرق بسيار است چو يار ناز نمايد شما نياز کنيد نخست موعظه پير صحبت اين حرف است که از مصاحب ناجنس احتراز کنيد هر آن کسی که در اين حلقه نيست زنده به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنيد وگر طلب کند انعامی از شما حافظ حوالتش به لب يار دلنواز کنيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 3 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۳مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنيداز يار آشنا (خبر، نفس) سخن آشنا شنيد ای شاه حسن (سایه ز درویش برمگیر) چشم به حال گدا فکنکاين گوش بس حکايت شاه و گدا شنيد خوش میکنم به بادهی مشکين مشام جانکز دلقپوش صومعه بوی ريا شنيد سر خدا که عارف سالک به کس نگفتدر حيرتم که بادهفروش از کجا شنيد يا رب کجاست محرم رازی که يک زماندل شرح آن دهد که چه (دید) گفت و چهها شنيد اينش سزا نبود دل حقگزار منکز غمگسار خود سخن ناسزا شنيد محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شداز گلشن زمانه که بوی وفا شنيد ساقی بيا که عشق ندا میکند بلندکان کس که گفت قصهی ما هم ز ما شنيد ما باده زير خرقه نه امروز (میکشیم) میخوريمصد بار پير ميکده اين ماجرا شنيد ما می به بانگ چنگ نه امروز (میخوریم) میکشيمبس دور شد که گنبد چرخ اين صدا شنيد پند حکيم عین صواب است و محض خيرفرخنده (بخت آن) (آن کسی) که به سمع رضا شنيد حافظ وظيفهی تو دعا گفتن است و بسدربند آن مباش که نشنيد يا شنيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 2 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۲مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن بيا که رايت منصور پادشاه رسيدنويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداختکمال عدل به فرياد دادخواه رسيد سپهر دور خوش اکنون (زند) کند که ماه آمدجهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسيد ز قاطعان طريق اين زمان شوند ايمنقوافل دل و دانش که مرد راه رسيد عزيز مصر به رغم برادران غيورز قعر چاه برآمد به اوج (جاه، گاه) ماه رسيد کجاست صوفی دجالفعل ملحدشکلبگو بسوز که مهدی دينپناه رسيد صبا بگو که چه ها بر سرم در اين غم عشقز آتش دل سوزان و دود آه رسيد ز شوق روی تو شاها بدين اسير فراقهمان رسيد کز آتش به (روی) برگ کاه رسيد مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبولز ورد نيم شب و درس صبحگاه رسيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 1 March 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۱مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن معاشران ز حريف شبانه ياد آريدحقوق بندگی مخلصانه ياد آريد به وقت سرخوشی از آه و نالهی عشاقبه صوت و نغمهی چنگ و چغانه ياد آريد چو لطف باده کند جلوه در رخ ساقیز عاشقان به سرود و ترانه ياد آريد چو در ميان مراد آوريد دست اميدز عهد صحبت ما در ميانه ياد آريد سمند دولت اگر چند (سرکش است ولی) سرکشيده رودز همرهان به سر تازيانه ياد آريد نمیخوريد زمانی غم وفادارانز بیوفایی دور زمانه ياد آريد به وجه مرحمت ای ساکنان صدر جلالز روی حافظ و (آن) اين آستانه ياد آريد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 26 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۴۰فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات(حسن طلب، ادب طلب) ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزيد وجه می میخواهم و مطرب، که میگويد رسيد؟ شاهدان در جلوه و من شرمسار کيسهام بار عشق و مفلسی صعب است میبايد کشيد قحط جود است آبروی خود نمیبايد فروخت باده و گل از بهای خرقه میبايد خريد گوييا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش من همیکردم دعا و صبح صادق میدميد با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ از کريمی گوييا در گوشهای بویی شنيد دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک جامهای در نيکنامی نيز میبايد دريد اين لطايف کز لب لعل تو من گفتم که گفت؟ وين تطاول کز سر زلف تو من ديدم که ديد؟ (ترصیع) عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق گوشهگيران را ز آسايش طمع بايد بريد تير عاشقکش ندانم بر دل حافظ که زد اين قدر دانم که از شعر ترش خون میچکيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 25 February 2025
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۳۹مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن رسيد مژده که آمد بهار و سبزه دميد وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد صفير مرغ برآمد بط شراب کجاست؟ فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشيد؟ ز روی ساقی مهوش گلی بچين امروز که گرد عارض بستان خط بنفشه دميد ز ميوههای بهشتی چه ذوق دريابد هر آن که سيب زنخدان شاهدی نگزيد؟ چنان کرشمهی ساقی دلم ز دست ببرد که با کسی دگرم نيست برگ گفت و شنيد مکن ز غصه شکايت که در طريق طلب به راحتی نرسيد آن که زحمتی نکشيد من اين مرقع رنگين چو گل، بخواهم سوخت که پير بادهفروشش به جرعهای نخريد بهار میگذرد دادگسترا درياب که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشيد Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations Advertising Inquiries: https://redcircle.com/brands Privacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
Transcribed - Published: 24 February 2025
Disclaimer: The podcast and artwork embedded on this page are from فرزآن, and are the property of its owner and not affiliated with or endorsed by Tapesearch.
Copyright © Tapesearch 2025.