فردو سیخانی، اسمت نودو پنجوم، شروه داستان رستم، و اسمندیار.

داستان احافقان اسمندیار، با بازگشتی پیروز مندانی، او بایان رسید و لیدر این حال، ایک کنای حایام ردد بدل شود بینه اسمندیار و پیدرش کشتاز بایده، که نشون میده، اون کدورتی کبین این دو هست، هیدر بتره بترمشه.

مجرائی داستانه کم اخام شروقانیم، از اون نقتیه اوجه این کدورتها مخد شروبشه.

امقابل از شروب داستان، فرلسی برای این داستان هم ایک مقد دمیه مجزداره، پس افل مقد دمار بخونیم، چنده اگی غید ارباری همین مقد مه هم سوحبت بقونیم، بباد بین سراجه اصلی داستان.

کنون خورد باید میه خوش کوار، کمی بو یا مشکاو ید از جوی باک، هواپور خروش از زمین پر زجوش، خونک انکت دل شاوط دارد بنوش، درام دارده نقل نارن نبید، سرگو سپندی تباند بورید، مرانیست، فررخ مران راکه هست، ببخشاو، بر مردمت همیده،

همه بوستان زیر برگه گلست، همه کو حپر اللا لبسوم بلست، وپالیز بول بول بنالت همی، گلز نالی او ببالت همی، شبتی رب بول بول نخو سپت همی، گلز باود باوران بچه سپت همی، چون از ابر بین ام همی باود ام نم، ندعنم کن نرگه سراجه دوجم،

بخندت همی بول بولز هر دوان، چون برگل نشی ند گشاو ید زوان، ندعنم که او شق گل آومت گراب، چون از ابر بین ام خروش حزا بدرد همی باود پیراو حنش، ترفشن شفد آو تشند ارتنش، باشق حواب ارزمین شد گواب اناز دی که خرشید فرمن راو،

که دعند که بول بول چگو ید همی، بزی رک گولندر چمو ید همی، نگه کن سهر گا، تابش نبیی زبول بول سخن گفتن پهلای،

همی ناولت از مرگه اسبندیار، ندع رد جو تز ناوله زویاد گا،

چون آواز روستم شبتیر آب رب بدر رد دلو که شقور رن حزا بر،

حبینی که شنیدیم مقدمیی داستان روستم شبت دیار گود،

ان مقدمی توزی خلزیاد رازندره.

ابرا نشیزی که توی هم شن بیت او بل مطبت جهش مشیم،

و همجا بهتر توزی شبیدیم بزرمش که نار،

ایک شقایت شخصیه که فردوصیمی کونه.

چندیم مردیدیم که فردوصی از گزاران عمر پیر شدن خودش فرد شدن تنگ دستی وینها شقایت حیخفی کرده.

ان یک از مبارد شقایت حیش شخصیه فردوصیم که دیگه زیادیم خفیف نیست.

فردوصیمیگه حواه حواه باہرانه خوش بحالون کسی که تحبانای مکنته شرود داره که جاشن صرور با کنو تفری کندرین حواه.

و میگه من اگرد فقل شدن که پوله یک گوستفند هم ندرر،

و بارتی گوست سرسفرم نیست.

و دامی کنب حال هر کسی که ان مکنته و سروت رداره و بخشند هم هست.

ان رکی فردوصیمیگه بحس احواه لشخصی خودش رومیزر کنار

...