فردو سیخانی قسمت نودچهارو

پایان دستانه هفتخانه از پندیار

scariest

خیس مستهامanan

istemان tiger

از دیدیم که از پندیار تونست با

لباسم ببدد و خوییته دروگن نفوز کنب رو این داز

و بد برادر اشرود رو در لباس شبیه بخدش

آماده که بروی جنگیدن و با اختی که دلاش کر رو بروی همدن

از پندیار از دا خلقاخ هم لرو اغاز که ارجا سبقوشت دخوا هر خدش رو هم از اتکه

هلا ادامی دستان

با بردا اخت زرجا از پندیار با که ایوان برا ورد از ایوان دامار

با فرمو تاشام بفروخ تد برسوی ایوان همی سوخ تد

شبستان اورا بخدم سپورد وزنجاگه رشت تاهی نبورد

در جنج دینار او موهر که ارد با دیوان نبود اش کسی هم لبارد

بیامت سوی او خرو برنشست ایو کی تیغه هندی گرفت بدست

ازانت هاوزی از پن که شمد گزین بفرمو تا برن هاود اند زین

برافتند از انجال سد شست مارت گزیده سباران روزی نبت

همان خوا هران را برا سپن نشاند سدرگا هر جالس پلاش کر برد

وزی راونی انا برمارت چند بدست ماند با صавی ارجماند

از اسمه پهلوان ایرانی بنامه صавر هم انجال شنیدیم که میموند اخلی اندز وقتی که سپندیار و خوا هرانش مخان برامیرون

شممن گفت از ان بار بیرون شبام خود نام داران بحامون شبام بتورکان درد دست ببندیت ساخت

...