فردو سیخانی قسمت دبوز دهوم داستانت حوالل ده رستم زبت مجدد

درد های کسمت که بیدن که زال تونست تمام مبونی که براله از دواجش بود ریه کی ایکی برداره و الان همه چیز

امادس برای از دبواج اوبا رو داوی حلزال از در بار منوچه مخاد برگر ده خونه

برون رافت با فرخی زال زر زیگوردان لشکر براور ده سر نبندی براف کن نز دی کسام که برگاشتما سشاخ دل شاوت کام ابا خل اتخص ربانی ایتاوچ همانی یاورو توکو همتخت آوچ

چانا شاوت شد زن سوخن په لوان کبا پیر سر شد بنبی جوان

سواری بقافل براف کن زود بمه راب گفت ان کجار افتبود نوازی دن شهریار جهان وزن شاوت مانی کرافتاز مهان

منی نک چد دستان برمن رسد گزاریم هر دو چانا چون سزت

فرستاده تاوزان بقافل رسید خروشی برامد چانا چون سزید

چانا شاوت شد شاخ قاول ستان زه پیواند خروشی دزا بل ستان

کجف دی همی جان برافشان دن زهر جاوی را مشکلان خان دن

خب از دیدیم الان زال در برم گیردی ایک نام رسانی رو فرستاد پیشا پیش برخبر این از یارو بسام بسیار خوشار شد سام هم بنوبه خودش

کنر pins اس رłę plve این مشمید خوشار شد بل دين برا به عدو نشد افي جانا pigs

روشان روان لباش گاشت خندان دل شاد من گرا ما يسندو اخترا پیش خاند بس اچه ار گفتار باوب راند

بده گفت كی جفت فرخند راوی بیفروخ تز راویت انتی رجاوی بشاش خیز ادیدست کند ارزمین بروش حریع ران کنند آفرین

چونان هم کجا ساختی از نخوست بباوید مرین را سرنجان جوست

همه گنچ پیشت تو اراؤست اگر تختو تاوجست اگر خاص تست

چو بشنی ایت سندو اخت باوز برد دو خطرامت سراویند راوز همی مجدد آداش بدیدار زاول

که چونی آفتی تو کی آبت هم آول زنم اردرا از بولندیم منشنی آبت بگی تیز کس سرزنش

سوی کام دل تیز بشت آفتی کنون هر چجوستی همی آفتی

بدیگ افت رودا و ایشا اخزن سزاویست هایش بہر انجومن منازخاو که پاویت باولین کنم زفر مانت آراویش دین کنم

زیتو چش معاو هر مانان دور باوض دل جان تو خانی ایسور باوض

خب دلیم ای خبار همی طوری رف تارسید بی خود رودا ویپس سندو اختام شنید وام خل خوشالشود رفت

...