فردو سیخانی، از مطبقنجا و پنجوم، داستان نبرد رستم و پولاد وقت.

داستان نقسمت قابل بونجار سید که لشکر رستم حمینتور، ادامداد لشکر کشی رو در دل خاکه طوران،

انا ندیگه گزاشتن از تمامون لشکر حایه کمکی، و در ان مصیر شون بناغ برخور دن بیک قل ای،

بنامی بیداد کدرون مردومانه آدم خارز نگیمی کردن، و رستم قل ارو حمفت کرد همجو در ادام میدمید جلو،

و انا ندیگه خباره رسیدن غریب و غور رستم بی بهشت کنک که پایت اخت افرو سیاب هست دیگه به گوش افرو سیاب مخاد برسی.

پساگا هیامت بد افرو سیاب کبوم برزال شم شتخلاب.

این از مزاد شم همجزون اصامیی کم دته زیادی از لنشنی دیمش زاد شم جد دی افرو سیابه.

این بوم برزال شم کدر میگه مزور همون کش و رتورانه.

دلاش زن سخن پر زیادی مارگ اشت همه پرنیان برتناش خارگ اشت.

بدل گوشت، پیکار او کارکیست سپاهاست و سیار سالارکیست.

گیران روست مستان کم من دید ام بسی از نبردش بیپیچی دیم.

بیپیچی دوزان پس بداب اوز گفت کبا او کداریم در جنگ جفت.

یکی که دکی بود برساننننی.

کمن لشکر آو ورد بودم بری بیامت، تنمن زیزن برگی ریفت.

بدلی امان ددر لشکر اندر شگیفت.

انجه هم افرسیاب در ایر جامید بون جنگی کدر در در در نوزر داشتا.

که افوال انجنگی بود کسلن روستمه نوجه واردش شد و براهتی افرسیاب روشکیستات.

پس الان وازه ک افرسیاب ترسیده مگه ما هیچ کسی رو در لشکر توران و در سرزمینه مونند ریم.

کم مقابل کنبایون آده.

ورن لشکریان مقنب افرسیاب حسخ بدن و بوروکیه بدن.

در انجه وابی که لشکریان آده بی افرسیاب مدن یکه از مقروف ترین ابیات شاہنمه انجه هست.

و ان اپکل بیت جوالبی ایچون بیتی که اکسر کسانی که هتشاہنم ارن نخوندن هم ان بیت رومیش نسن.

...