فردو سیخانی قسمت سدو پنجا هم حياند آستان تلخند و گیر

تلخند و گیر که هردو دا یه پا دیشای برسرز دن مینه هند رو داشتن

به جنگ هم دیگه رفتند

در انت های رسمت قابل دیدیم که وقتی تلخند یک باشکه از خوده بود گیف بو پیشنه هادی داد

خفت که خندق بکنند دورت هادورمی دانه جنگ

پتبن داخلین خندق تورکی کسی فورست فرور دیگه نداشت باشه اگابنشنی نشکر

و اونجایگ جنگی با کنند و قزیارو تمام کنند

هرد برادر هم قابل دیدیم که از رار درن به هم دیگه مستقمن هملن کنند و جانه هم دیگه رو

هفس کنندر این هالکی مخند بجنگه با هم

هلو ادامی داستن

زدرگاهت هلخند برشت خروش زلاش کر همه کش و رامد بجوش

سپا حرا همه سوید در یا کشید وزن سو سپا حگگاب آمد پدید

براب ارفلود آمدندند اشا کبودند یک با ادگر کنخا

به گردندرون کندی سا اختند چشت جرف آبندند اختند

دلاش کرت براب ار کشیدن سف سواران همه برلا با اردکف

بیراست با مئی سرم ایم اینه کشیدند نزدی کدر یا او بونه

دوشا اگران ما ایپوردر دکن هدند برپشت پیلند دوزین

بگل بندرون سا اختجای خیش شده هری کی لاش کر رایخیش

زمین اار شد آسمن شد بناف شد زبست نی زبو برنی آنی در اپش

هوا شد زگرد سپا حاو نوز زن آلی دن بوق او آو آو آوی کوس

تو گفتی کد در یا بجوشت همی نهنگ درو خون خروشت همی

زدخمت هبارزین اکوپالو تیق زددر یا برامد یهی تیرمی

...