meta_pixel
Tapesearch Logo
Log in
Ehsanoo

زینت و مک‌لوهان

Ehsanoo

sokoot

Arts

4.7889 Ratings

🗓️ 27 June 2019

⏱️ 26 minutes

🧾️ Download transcript

Summary

این داستان در شمارهٔ ۴۹ مجلهٔ «همشهری داستان» (۱۳۹۳/۰۹/۰۱) چاپ شده‌است. قضیه از این قرار است که خیلی سال پیش مک‌لوهان، حبیبو کشمش را اتفاقی توی کافه‌ای در ابوظبی دیده و به حبیبو گفته: «هر وقتی برگشتی ایران به زینت سلام برسون و بگو اگه یه آدم با عرضه‌ای پاشه یه فیلمی از زندگی و روزگار تو بسازه، من تمام کتاب‌هام رو از کتاب‌فروشی‌ها جمع می‌کنم و باقی عمر هم می‌رم تو یه دسته‌ی جاز پیروپاتال تو یه کافه‌ی خسته و زهواردررفته کنترباس می‌زنم که خیلی وقته دلم می‌خواد، و دیگه تموم!» راست و دروغش گردن خود حبیبو کشمش. رسول را که خواباندند روی سنگ غسال‌خانه، زینت پشت در از گریه گذشته بود. رسول سرزمین امن خانه‌اش را ترک کرده بود و برایش یک اتاق و یک آشپزخانه با سقف ایرانیت و یازده‌تا بچه ارث گذاشته بود که بزرگ‌ترین‌شان پانزده‌سالش بود و غیر از این‌که از یک پدر و مادر بودند، هیچ شباهت دیگری به‌هم نداشتند. مجمع‌الجزایر پراکنده‌ای بودند که فقط شب‌ها جمع می‌شدند زیر یک سقف بخوابند. شرلوک هولمز هم نمی‌توانست کوچک‌ترین سرنخی از وجوه تشابه‌شان پیدا کند. در ناسازگاری باهم، خلاقیت بی‌انتهایی داشتند. معمولی نبودند. ساده‌ترین کارها و رفتارشان غرابت یک آدم تنهای پنجاه‌ساله را داشت. رویاهایشان که قصه‌ی پیچیده‌ی علی‌حده‌ای بود. جیمو دلش می‌خواست جراح قلب‌وعروق سگ و گربه‌سانان بشود. کریم دلش می‌خواست کارگر پمپ بنزین بشود و همیشه یک بسته‌ی کلفت پول توی دستش باشد. پرویز دلش می‌خواست خلبان بشود و هربار موقع نشستن، یکی از چرخ‌های طیاره باز نشود و او طیاره را با هر زجری که هست، بنشاند و بعد تا می‌آید از پله پیاده شود، ملت مثل توی استادیوم، برایش دست و سوت‌بلبلی بزنند. نادر دلش می‌خواست بزرگ که شد دزد بشود، پشت‌بندش فیلو دلش می‌خواست پلیس بشود و چشم از نادرو برندارد. اَتو دلش می‌خواست قهرمان راگبی بشود و چون راگبی توی ایران نبود، برنامه‌اش این بود که بگیرد تا اطلاع ثانوی توی خانه بخوابد تا دولت یک فکری به حالش بکند…

Transcript

Click on a timestamp to play from that location

0:00.0

ته هایدیم

0:06.5

سانعم بجدست دستانه نا ازارتوگشم کنیت

0:09.1

من مولی نفر روخیم

0:10.8

و هر سشن بنه بسن دیام مطالج مده دیمکده هاید

0:13.6

کنم که یه سری از خیش شو بل مون به خونے

0:16.4

و دن باش بணه هفه زند

0:18.8

ام روز دستانه زینات و مکلو هنل مشنعبیم از اخزانه بدیپور

0:23.9

اخزانه بدیپور رоб بیشتار بی فین هش مشنه ته قرو دستان هش

0:28.8

ای اگنی فیلمی کسانستده نبا دو یک

0:32.6

لیکن تن حویتن حویتن حویتن حویشارت که مینه ایک راانشید

0:35.4

שوجدن نبا دو پاب فراستخد که هنوز ایک ران ناشوده

0:39.8

و آمین امسال هم خیم میش احی اپ دول حیلمه

0:45.5

که که نون حربت بناین هنی وشششششششی

0:47.8

بیرم دسانه زین اتما مقلاحان رو بیش نماه میم با پر اصنف دیپور بیشف

0:52.3

زینت و مکلوان

0:59.8

از یعزین پرارست که یک بار که خیلی سال پیش مکلوان

1:03.4

حبیو کشمش را اتفاقی توی کافیدر اگو زویدی ده

1:06.7

بحبی بوگ افته هر و اختبار گشتی ایران بزینت سلام بر سنو بگو اگی آدم بارزی پاشی یه فیل می از زندگی روزگار تو بسازه

1:15.0

من تمام کتاب هم راز کتاب فرشی هتجم می کنم بباقی امر هم می رم توی دسته یه جاز پیروپاتال

1:22.2

توی کافی خسته و زیه وار در رفته کونتباس میزنام که خیلی و اختدلام میخات

1:28.8

و دیگت تمام راستد روگ اش گردن ایبو کشمش خودش

1:33.0

رسول را که خوابان دندروی سنگ رسال خونه زینت پشتدر از گیر یه گزشتبود

...

Please login to see the full transcript.

Disclaimer: The podcast and artwork embedded on this page are from sokoot, and are the property of its owner and not affiliated with or endorsed by Tapesearch.

Generated transcripts are the property of sokoot and are distributed freely under the Fair Use doctrine. Transcripts generated by Tapesearch are not guaranteed to be accurate.

Copyright © Tapesearch 2025.