meta_pixel
Tapesearch Logo
Log in
Ehsanoo

رساله‌ی ممو سیاه

Ehsanoo

sokoot

Arts

4.7889 Ratings

🗓️ 26 May 2019

⏱️ 17 minutes

🧾️ Download transcript

Summary

این داستان در شمارهٔ ۵۳ مجلهٔ «همشهری داستان» (۱۳۹۴/۰۱/۰۱) چاپ شده‌است. می‌خواهم از ممو سیاه (۱۹۵۶–۱۹۹۲) حرف بزنم. سیاهِ تنهایی بود. نمی‌شد دربارهٔ چهره‌اش بگویی بامزه، ولی مِهر عجیبی داشت. توی خودش آفریقای کوچکی بود و انگار مثل آفریقا در جغرافیای جدایی زندگی می‌کرد که برای کسی نمی‌صرفید آن‌همه راه برود آن‌جا که ببیند تویش چه خبر است. اولین روزی که ایستاد کنار تنور و آمَم‌کاظم یادش داد چطوری نان در بیاورد، نُه ده سالش بود. نه صاحبی داشت و نه سقفی و نه یک قران پول. تنهایی و بی‌کسی زود یقهٔ ممو را گرفت. خیلی هم زود؛ و ممو زود از زندگی دلش گرفت. کمی بعد بدش آمد و بزرگ‌تر که شد، متنفر بود. یک متنفر تمام‌عیار. هر ماجرای هیجان‌آور و مهمی هم که برایش تعریف می‌کردی، تهش مکث می‌کرد، توی چشم‌هایت نگاه می‌کرد و می‌گفت: «ارزشش نداره!» کلا عقیده‌اش این بود که ارزش ندارد؛ هیچ تلاش و تقلایی در زندگی، ارزش نتیجه‌ای که می‌دهد را ندارد. این شد که در عنفوان شر و شوری و وحشی‌بازی و جوانی و گاز گرفتنِ زمین و زمان، در هفده‌سالگی، جوری زندگی را سه‌طلاقه کرده بود که اسمش شد مُمو کِلوین! کلوین را علی‌باشو یادش داد. از راه مدرسه آمده بود نان بخرد ببرد خانه و کتاب‌هایش لوله، زیر بغلش بود. راز بزرگ، درست کنار تنورِ نانوایی آمَم‌کاظم برملا شد و مُمو تمام روز به‌اش فکر کرد. به دنیای کلوین فکر کرد. به دویست و هفتادوسه درجه زیر صفر که علی‌باش گفته بود و رفته بود. به شاهِ سرماها. به نقطه‌ای که همیشه توی فکرش بود و حالا فیزیک، مُهرِ تاییدِ پت‌وپهنش را داده بود دست علی‌باش و فرستاده بودش تا بکوبد وسط مغز مموسیاه. دویست و هفتادوسه درجه زیر صفر، سِوِرترین و سگ‌جان‌ترین مولکول هستی هم از جک و جُنب می‌ایستد و دنیا ترمز غریبی می‌کشد. صفرِ کلوین، جایی بود که ممو می‌خواست خانه‌اش آن‌جا باشد. این شد که صدایش می‌زدند مموکلوین…

Transcript

Click on a timestamp to play from that location

0:00.0

رسالی موموسیا اهسان ابدی پور

0:04.1

برای غلام فراجزادی سیا

0:07.2

مخام از موموسیا توالد حزار و نصدو پنجاوشش مرک حزار و نصدن نمدد دو هرف بزنم

0:15.0

سیا هتن های بود نمی شددر باری چه راش بگویم بام از زه ولی مرع اجی بیداشت

0:21.3

توی خداش افرقای کچکی بود و اینگار مسلا افرقاد ارجو گرافیا یه جدائی زندگی میکر تکبر ای کسی نمی سرفید آن همر راح براواد آنجا

0:29.6

کبی مینت تویش شخخ خوارست

0:31.6

افوالیم روزی کهستاد کنار تنورو آمام کازم یاداش داد چتوری ناندر بیا ورد نوه ده سالاش بود

0:38.3

نسا هی بیداشت و نساک فی و نا یک کرام پول

0:42.3

تن هایو بی کسی زود یا کی مومورا گرف خیلیام زود

0:46.2

و مومور زود از زندگی دلاش گرف کمی بات بداش آمت

0:50.3

و بزاقتار کشوت متن افر بود یک متن افرت هم آیار

0:54.5

ار موجر آی هایجان آوار مهم یام کبار آیش تاریف میکر دی تهش میکر تویچش مایت نگا میکر گم گف

1:01.4

ارزش ندر

1:02.7

کلن اقید اشیم بود که ارزش ندر اک

1:05.6

هیش تلاش اتغلالی در زندگی ارزش نتیجی کمیدات رو ندر اک

1:09.6

انشت کدر انفوان شرو شوری و وحشی بازی و جوونی و گاز گرفتن زمین و زمان

1:14.7

در هیف داسالگی جوری زندگی راس تلاش کر دبود که اسم اشوت مومور کلوین

1:20.0

کلوین را آلی باشور یاد اشتاد از رای مدرس آمده بود نان بخلاق ببال اتخانه

1:24.8

و کتاوه هایش لولزی رب اغلاش بود

1:26.8

راز بزورک درست کنار اتنور نان و آی آمام کازم برمال اشوت

1:31.6

و مومور تمام روز باش فکر

1:34.2

به دنیا یکلوین فکر

...

Please login to see the full transcript.

Disclaimer: The podcast and artwork embedded on this page are from sokoot, and are the property of its owner and not affiliated with or endorsed by Tapesearch.

Generated transcripts are the property of sokoot and are distributed freely under the Fair Use doctrine. Transcripts generated by Tapesearch are not guaranteed to be accurate.

Copyright © Tapesearch 2025.