سالام منفردن رنج بارهستن و ان پتکستی رابقی

در پتکست رابق بئی اگزستنسیالیس بانه یارشی رابان شناخدیم پر دزیم و امان بی اسلی محم اصار اروین گلمه در سریه او اول این پتکست سرغی کتابی رابان درمنی اگزستنسیال میریم

خوش مدید بی اپیزوده هفتما از فستلا و لپتکست رابق سپس خزر مستخدم رائیتون اجزای دین در آغاز این اپیزود یه مرور ایجمالی داشتر اشین بر اونچه کتا کنون گفتا امتا اختر رویت پتکست گومنشه در اپیزوده او اول اشنیه اولی پیدا که ریم بمفوم ایسالتی وجود کبی سراته ایتی اونگید ایتی اونگید اونگید اونگید اونگید اونگید اونگید اونگید اونگید ا

ایتی اارخی مقابل اصالت مهیت تریف میشوده و میشه اونگید این مانیکی در نگیرشه وجودی یع اگزیسن سیال اونچه کی در ترجیگ اول اهمیت برگین سانتریف میشه خوده وجود اوست یعنی از اونگید این سنقابلی زنگید کبی خدمش به شدن فیکش کنی بید بید بید بیدنش فیکش کنی اینکی چدی نیدرین چیگی رویش از سیار سیدرین هت اخلاقیات این آ با اداز ده ودیت

جودی من بید مردتا و جو حار بیرد در اپیزد دو وم بیترسای وجودی شرک اریم ترسای که بیت قادر راوان کبی ایگزیستن سیال ریشه گی از لیت همامی راوان نجندی ها و راوان پرشیست راوان نجندی ها نو سکه ستیتر راوان پرشید ارنز ای رفتمشه این وقت ین سن نی فا میک با اختلاف بزور کترین سرم ایو دارای ارزشش همین وجود داشتنه و در

در دوم بلاش می فا میکن این سرم ایه هرا ین رو بنا بودیه و اینت هرستا نا خداگا هیش ریشه می دونه با اسم شید ارساحت این نا خداگا دست دییک سازو کاری دفای بسنه داری دم اگفتیم اینت هرستی دن از نیستی نیتون از زندگی آدم رو مختل کنه مجر انکه با اس بشه انسان بساحت هستی این دیشی برسی اینت هرست از نیستی آدم رو سو خبید بسامتن

که بہمین که هست هدگل فیقنه قدره نبید نیتی که مسلک از تجربی نازدی که موجهی با مرگ جنسالن بی دار بوردن و با دزون قد رزن دیگی رو بیش تر دونستن این امت رو زمه سالایود که رجوی سو خبت کریم در ایدام اخور دی مرگ رو تاریف کریمیه تاریفی مهم بود که تاکیدام که ارنام هتمن مطباجش بشد اگر مطباجه نشو دید یعال ان خطرتنهست می تنید

اپیزد خورد مرگ رو بشکنید یعن این خورد مرگ این مزاهری از زندگی روز مرگ که مرشن شمه های از مرگ رو میبینیم

مسل اتا ممشدنی ایک روابتی ای اتفی که مرد اچر احساساتی می کنی که شبی هدر که مرگ از مرگه

و در نایتا بی اولیم تجربیات مرگ این در دورانه کده که شرک ارین بینکه بچه ها از سنین بسیار که مطر ازون چه که مفک مکنیم

پیمارگ وغفی دمی کننی که وغفی کده کنی پیدم کنن دوچه ای ارسای و جودی میشن و میزرام هل رجب راخ که رسوح باتیاری

اگر مفکوشیت بیلیم سرق اپیزد احفتون

ایالوم در فاصل شهرم که تو برامن که بی ایگزستنسیال با انگ بنی مرگ و نا هنجری راوانی مین نا هنجری راوانی ایتیفی

اخیلی واسی اموتنه و یعنی ممکنی از یک دراجت و ست دراجت افراد مختلف نا هنجری هی راوانی داشتبشان

ممکنیم اصلا ان اون ایک تو ده دراجت نا هنجری راوانی رو تجروی می کنن از لنیوز بی در منا ام نا داشتبشانو

از ی دراجت بی بایت نیوز بی در منا مرگ باترن الوت بگم ان اعدادی کمان مگم سرفان بر روشان شدن بحسر

ام فرز ان کتب بروان کبی اگزستنسیل ان اکدر اکسریت ایتیفی ایک ایتیفاق ان نا هنجری هر ریشد ارسوی وزیلی دران

یعنی تم چارت ارسی که باربش اشاری که ارام تن های ازادی پوچی و از همه مهمتر مارک

انجری اعلوم از غول اچانت از هم کارش تاریف اجی بی از نا هنجری راوانی می در کنیاز بی دیگ اتو جارفان دشیدر پسخوبتا و چکنیت میگه

راوان نجنی راه پرهیز از نیستیست با پرهیز از هستی

راه پرهیز از نیستی از شتاریگی از شتاریگی پرهیز از هستی

در مصال میگه مسلک از که از پسی رفتنی ایه وام پرهیز می کنیچون میگه بلخاری کبات پسش پده

...