ربکا آلا نزدیکت دو سالکه از و گروه درمنیه جلیو سه.

بلی اولی بار هاشنو خسل پیش بمتبه جلیو سومت.

اونم بگی شکایت اجیب و دروست زمانی کتازه سیسالیگی رو رات کردیبود.

شکایت ربکا ایم بود که از وقته سیسالم شده و اخدی برد رسس ران میشم ماردد دکید از از خاز خوردنه می که شن تومانه نگاه کنه.

وقته تو خیبون رامیرم مارددی کمتاری بی تیرچر اقبار کم خارن.

وقت بمه منی میرم مارددی کمتاری و سرخصیدن بمان سرد از مشکنن و این آ یانی دیگی دارم تمام میشن.

رسش گوز اشتیه از شکایت اجیب ربکا چالش مهم مدیگی جلیو سیم بطکه نقنزیبا یخی رکنندی ربکا روی رابیتی درمنی تاسیر بزره.

باز لازمز ان تزار ابر انسانی فاصل بگرم و جلیو سره هم انسان ببینیم.

هرچن جلیو سخیل خوب این رابتر رو اداری کار دو بیش خو احترام رسوند.

البته جلیو سقبلا پراندی مشا به بمشکل ربکا نداشت.

اما نزرات نیچر رو در برگ مصائب زنان ازیبا خوند بود کب در کم او گیت ربکا کم که زیادی مکرد.

نیچر موتخد بود زنان ازیبا در مرحلی خود شکوفای بمشکل مخرن.

خود شکوفای مازلوید که منزر گلوزمان موافقیت هی بیرونی نست.

هل اچه رازنان ازیبا در مرحلی خود شکوفای بمشکل مخرن.

چون خود شکوفای از را هید گوشودن در های بسته از سلمشه.

این امازم گوزار های ایک نیاز بشهود اغلی دره.

الما تحت من برین گوطار هم استصنا های موجوده ام موجود رینی چی اینه جد جح دو کشش بقیس روشتمشه.

و در ایدامیگه ویلی چون برای زنان ازیبا.

تمام را های در هاگوشود از لاجرم از ارق ریختنی که بقیس روشتمشه موافن.

موافیت از رنج ببحای محرومیت از روشت.

این ختاری بود که زندگی ربکار تحتیت مکرد و جلیو سمتواجه شبود.

و بطه که بر همین ارائنی چه تلاش کرد وارد موزوبه شه.

...