...

Faites en bas, châne. بانانو یا لخدام دستان ازیز سلام دستانی کتای که امشاب برایطان تلحید سوطان زیم ردیوی کدیم گلهای دواب دینا عمدارت و نه اشتعی جان اشنان بک نهی سنده ماشورا بیخلاثت

با تدرمی احمد گلشیری و تنزیم ردیوی ایم آمدزا گترزی دا واتل کنه به سری نسترم میه ویدیز خوکیسری اف آسمن و ببیدونی آجدام اچر و دردار بسلت زر فیدر بسید ارمیابا.

در مزار اِد دامان اِت اقبيان سوی رود که اِس زار ها ید در اوشنه اِز اردرنگ زیر آفتها بز سردورنگ ویده دیدیم شنر

هوا سردل اتفکوتیر آفتها بس سردورنک ویده دیدیم شدرم.

هبا سردولتیفکوت درگف داریه همی آلن کباد دانانه تبود کارزیادی نمان دبود. الفار اچی دبودن دن بارکن دبودن وزمین جو شوخز دبودن تو اگر بارن ببارن تو امگزمین نفوس کنن.

ادیزالن کدر بارچی اگل افت کار میکر بین توعی هایاد نگاکر. هندی شوهارش بادوم اتگر می گفتگوب دن. سبس سرگر می کارخودشون. سیبن سالی بود. چه راش لغر استفانی بود و امدام اشتویلی باستباگ بانی سنی نزم اخمیزت.

کلاه سیای مردانی تبالوی چشوه اشکغر استخانی بود و امدام اشتویلی باستبار بانی سنی نزم اخمیزت.

قولا اشي آئی مردانی تبالای چشمه اشکشیدش دیبود و که ابشای یا واری به فادانشت. در پشبن دی چارجی وش ریچی بلچی و ابزار محسوس بار بانی جاده دبود و دن سکش چر می به نستاشت. امش کنی چیدن ساگه ایگ سالی اگول های دا و دیاشگه

افشمیدن سنگه یک سالی گوله ی دا بود یاش گود.

افشمیدنه سده ی شهراش یک خود.

مد آرام نزیک شده بود. حندیگو تو شام می کاشدند ری. باز از از انگولوی دا مدیز اردی کامانه بوردی از ان سنت عون سرشونی واجب میشه

دل امخط بارل می بام کار کنی و سیبای بحانی بزورگی امال بیاری

زندگف شایدن کردا اره مرشن می کاشدن درا

مودر اول داش

بادگف

این اکی مدن

مده اولن گف بخرا

سی رتز مدف روطا

پیکیرنم ارام بادد درشن بس

ومیدنیف بخرا سی رتز مدف روطه فکیرنم اعلام باداد درشان بز ومیدنی بینیم سانی ناز تو رست ران شام بخری و باد بینیم فیل بینیم جاش مگیدم چدوره، زندگف، خوبه، خیلی خوبه، مدگف، ممیرم اصفار بیرم، شد دو ساتی تول بکش، باشه،

منم باششان تازیم گ علمارن اشاقونه.

...