4.5 • 617 Ratings
🗓️ 19 May 2018
⏱️ 30 minutes
🧾️ Download transcript
Leo Tolstoy
Click on a timestamp to play from that location
0:00.0 | جلیم و رفیگاشه یهگ ماهه تمام رب هنی تاکی بزاراده. |
0:12.0 | ارباب شن هم شنان میخندی بنیگوف تو کب باشی ایو بعنم خوبه. اما بانه رازه هی نامن اصبی نستخامیر خامه نان ازن خوشک اپنز دمیددند کبه کلوچه شبی بود. |
0:08.0 | خسطلین دو بردیگه رن بخاناش نامنی بهشت ویچ کاری جوز مندن در انتزاره رسیدن پول در نهایت افسر دگیوت هنگ دستین دست. همه روزدر آرونک منشست ودر انتزاره لستدن نامه روز شماری میکن دیامه خبیت. اما جلید میدن ازکه هر گز بخانه نقاد دست. نامه ادیگر نزری نیز نمیدم ایشت فکمکر مادرم اینم پولا کجب یارکه به کس ده |
0:46.0 | هدرت اشینه که اون دتن بپولیگم امراش می فرستدن بزرون میکرده اگه مجرش کنن برام پول به فرسته زندگش کاملن بان میریز و یاری خدا خدا مازاد میشه. |
0:42.5 | و دینسان پیوستد رندشی ی آفتن رای فرار بود. |
0:46.6 | در آبادی لدن میزان یادر گوشی مینشنز و بادستانش کاری میکه. ارسکی گیلی را میندا اخد وگا با استفادت از ترکای درخد سبد یا چیزی شبیان می باخد زیرد از سنگی دستی مارت بسیارد اخد یک بار ارسکی گیلی ساخد برویش دماؤ دستوبا گزاشت، بروبا لوزی تاتاری پشند، وان روی بام آلون اکنا. وقتیگزنان اتتاتار برعی آوادن آب میرفتند دختر ارباباش دینا چشمش بعروسه گفتاد وزنام رسده کرد آنان سبوها یا آب رزمین گزستند بعروسهگ نگا کردن دخند ددند، جلین ارسق را پاین بورت، و بآنان پشکشکر، همجنان می خندیدند، هم آز گرفتن آن بحشت دستند، سپس ارسکیون از دانان جاگوزاشت بالونک برگاشت ببی بیرونگاکت کبی بینا چیت فایمی افتد دینا بسوی ارسک تبیت با اترافشنگاکت ارد امگ برداشتو فرارکر، در پگا ونگا می دمیدن سپی دی، |
2:10.1 | جلین ببینون ارونک نگاکر، |
2:12.7 | و دینا ردید کجلوی خانشان آمده بود، و ارسک ردر دستست. |
2:02.0 | برتن ارسک تکی بارچای ویرمز تشندبود. |
2:05.5 | بسل نوزادی روی دستست شورمی جنبانت |
2:08.0 | و برویش لالای های تاتاری میخانت. |
2:11.0 | پیرزنی از خانه بیرونامت. |
2:13.0 | غور زد. بسل نوزاد رویدستش اورامی جنبانت و برویش لالایهای تاتاری مخانت. |
2:26.0 | پیرزنی از خانه بیرونامت. غور زد. |
2:29.0 | ارسک رو از دست دختار ربود بشک از و دینار برویان جنم کاری بجای فرستت. جلین ارساکی بیهتر از ابلی سات ببی دینادات. |
2:24.5 | ایک باد دینا برویش تونگی آب آبا وانت، این رب زمین گزاج نشست و بجلین چاش بدوگت بیتونگ آب اشارکت بخندیت |
2:46.4 | جلین با کدندشی از سیت هجوک کرده |
2:49.0 | انگا تونگ را بیت سبورنگ که پر از آبست برداشد و شروب نوشیدن کر. اما تونگ پر از شیر بود. |
2:52.7 | پر از نوشیدن شیر از خوشالی فریاد زد آف فری. |
2:45.9 | و امبق دینا چرد خوشال شود. |
2:48.5 | دینا سبست گف؟ از شیر بود. از از نوشیدن شیر از خوشالی فریاد زد آف فری. |
2:52.7 | وام بخ دینا چرات خوشال شود. |
... |
Please login to see the full transcript.
Disclaimer: The podcast and artwork embedded on this page are from Persian night story, and are the property of its owner and not affiliated with or endorsed by Tapesearch.
Generated transcripts are the property of Persian night story and are distributed freely under the Fair Use doctrine. Transcripts generated by Tapesearch are not guaranteed to be accurate.
Copyright © Tapesearch 2025.