فردو سیخانی قسمت هشتا دو سیبوم داستان نبر دجوشتا سب آج دهال

تاستان نقسمت قبل رو دیدیم بونجار دسید که گستاص وقتها یون با هم دیگه دریگ روستا زندگیمی کردن و گستاص پن بومانه شکار چی امرار معاش می کر

از انترف فردی بنام میرین عمد وز گستاص تغازا کرت برائجه از دباش با دو خطر دو و مقعی سر کمکان با اون گور گیرو کبونون آزمون و اد میکوشت با راش با کشه

خوشتا س پن چون کاری که رتن

حالا میکن بریم سراغه خاصتگاره دخطره سبوم

زمیرین یکی بود که تر بسال زگوردان رومی برا برده یال گی برمنش نامه اه هرنا

ستوخم بذور گاون روینتنا

فرستاد نظدی که که سرپایام

کدانی که مارا نجاد استقام زمیرین با هر گوهری بگزرم

به جنجو بطیق خونر برترم

بمن ده کنون دو خطره که ترات بمن تاوزکن لشکر افسرت

بسک فردی بنامه غیه اهرن

همد و بینشک خاصتگاری کر و گفکم من از همجه ات از میرین برترم

پسگی دخطر تدی بمیرین دخطره آخر رو بید بمن

چونی داد پاس اخکه

پیمانمن شنیدی مگر با جان باونمن کدان ماد نگزیند دخطرم زراغنی آگاون خود بگزرم

چون میرین یکی کار بایت کرد وزن پس تباشی و را هم نبارد

بکوه سقیل آه یکی اجد هاست

که شبار هم پاوک زودر بلاؤست

اگر کم کنی اجد هاوراز روم سپاورم تراد اخطره گنجو بوم

که همتایان گورگ شیر اوزنست دموز زحره داوم آه هر منست

پسان مطور کمیشت هات زدیگ آزمنش مارید دو دریم براید این ایک دوخطر

...