سالام ارزاداب شما دری کسما تنوهما رود رو تهما شاوم کنید از اتن خیر خیری خیری مامنونه

توی خسما تنمخان دامدی کتاب هر پزنیم یه کتاب مارفی کنیم ایده های ازلی شو بها مورور کنیم

و این کتاب خودن نوشتنش و خودت هوالدش قسی خیری جالی بیدر

از می کتاب هست فیل سوف فگورک نوشت دیگتور مارف رولنس تاجومه آغا شاوضی ناباسی کناشت خزر

کتاب او تاجومه فارشتی شو منتاش ایرکیاته

چیرت از سشجاله به کساشینه که مارف رولنس نبسنده کتاب یا استاد دانشکاس استاد فالسافست

و فالهو غیبانت

و اید جورای یه روزی یه آگیه رومی بینه کتوش خودن که یه جایه پچش گورک رو پر فورو شباره سر پر استی گوز اشتن

پمشر ساوار ماشش میشه اومی رو انجا اب بلین دیداره و اب بلین مولا هقاته فیل سوف و ان بچه گورک رو خنیده

یه بچه گوردیمی بینه کدار اصارته با خوب شارته شجوری کچون توی اصارت و جودای از گلده و پدار مادرش متوالد چوده و ابترگیت چودو بوزرک چوده

پر همین ام کنش شکار کردن و ام کنه باقا وزنده مندن تویتابیت و ندر

خلسه انگت آشر گئین بچه گورد میشه و انگت هیرات هنگیز این مولا هقات پر آش

که تاسمیم میگره که ساپر سیشه بوخده به گیره و برش میدر و بخودش میر خوناشون

و البرتباخت میگیم خوناشون منزورم یه خونه یه که توی منترقی یه هاشی شهره یه باقه بوزرک دره یه

هلم داشت بوزرک تو اترافون خونه هست که نهجون گوردیمی تو نتاخدیه بشه

خلسه گورد میره از میشه میزر برینین که پزابان ویلزی بمانیه پادشاه

و یعز داخس آل از هزار نوستاده نبا تو آواخر ساله دو هزار

اینه بهم دیگه زندگیمی کنه و اینه بهم دیگه تاروگه عمریو سپرینی کنه

و تو این فاصله این فیلسوف شروم کنه بتاما شاکر دنه این گورک

پینکه چتور زندگیمی کنه بینکه ستارک کنه سردر بیر او چتور فکیم کنه چتور تسمیم میگره

و چیزای رو از این گوردیات میگره تو این فارگن دیگه عز داخس آل این

تو خودش میگه تو تاما می دوره در سخن دنه ما نه می تو نستم جو چیزا ریاد به گیره

...