فردو سیخانی قسمت دو فوم داستان پادشاهیه هوشنگ تحمورت وجمشید زبت مجدد

از مطقابل باستان پادشاهیه گیومارت با پایر رسید و دیدیم کن نبیه او خوشنگ انترام اخونه پلر خودش کمشود

پسرگیه یومارت منه سیام اکرو از دیو ها کرفت

فسالات دو فومین پادشاهی شانا می تاچ برسر مگزره و دوران شاهی خودش رو شرومی کنه

جاندار هوشنگ براید آود بجاو ین یا تاچ برسر نهاد

بگشتز براش چر خصالی چهل پر از هوش مخزو پر از داد دل

چو بنشه از پر جایگا همیهی چونگ افت برتخ تشاہ هنشهی کبار هافت کشور منن پادشاه بهر جاو سرف راوز فرمان رفا

بفرمانی یه از دار پیروز گر بداد دو دهش تنگ بستش کمار

وزن پست جان یک سر آباد کرد هم رو یگی تی پر از داد کرد

نخستین ایکی گو هرامد بچنگ بداد اطش از آو هنج دا کرت سنگ

سر ماؤ یک داو هن آب گون کزان سنگ خارا کشیدش برون

چو بشناخت آو هنجری پیشکر در آوز توتهابار ارو تیشکر

چونگن کردشود چاری آب ساخد زدریاب هامون اشندر بتاخد

بجو یو بکشت آب را راکر دفرکی رنج کتاکر در

چراگا هم اردن بدین برفوزود پر آگن دن اتخمو کشتو درود

برزید پس هرکسی نانخیش برنجی دبشناخت سامانخیش

خوب پس در شروع پادشاهی نقعیه هوشنگ دریم میبینی که از اون مرهلی کاملن

بدویه پادشاهن قبلی هن همون که ایومرکه شاه که استان هاوود

دریم هرام آرام آرام آرام آردی چرخیت همدن میشیم وین مصیرت همدن در

میبینی که نسبت دادمیشی کارش بی همشاه هشومری دوی کتاب آگی هوشنگ

دیدیم که ایشون دوتا از چار اون سر اصلیرو بی خدمت خودش درود

که آب دیری آتش کفت که بکومکه آتش تو نستن از سنگ ااحن سنگ کانیه آحن

...