از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از الاح باته ملوزمونه جزیو دید بهم هم نفس بشیم چا ترفس آورون و بما نهام راشو پنج نفس خیدی آورون و امیغوا تولانی دم که از نفس کشیدن لزد بباری بخوده دجاز بلکه از نفس کشیدن لزت بباری بخود به جازه به لکهز نفس کشیدن لزت بباریدن حوز دن حوز دن بادن تریلعق سک کون لبخند یعجوی سولتو بدایت چهار نفستم از دم ها اگر سنگی نیگوز اشتوه یا در از جوشونه هات سبقون آخرین نفسام ایرداما آتزدام آنچن لحسفات باروم وگیر هر کجا ایزم نگید که هستی

اگه رومی نفاس بگر از از از اید دیلام از ادام خیل خوشالا کده خدمتها از تنخیل خوشالا که اگه باردیگه فرستی فرح همشتدت اجوم شب های ایران ربو هم بکزرونیم

اگه دو تنوشت مگیم بات بیرم سرو اصوق بات داملکه تاستی فرح همشتتت جمه شب های ایران ربو هم بکزرونیم

یکی تو نوشت میگیم بات بیرم سرو سوپت دامر لی کتاب خدمتون ارس کردن اب زودی میاد و این کتاب اجازه بیدی هنست نمیشتی ای اتکنت هنست رومت اجو بکردن ببت زبان اخوضن منتاول کردن باومی دارمی زبان زبانی باشکی باری شما هم

در تسترس ا

تکنت هن یکی از زیب آترین ماللم هیز زندگیم

این کرد این آدم سادی و دردسترس پیم هاشومون تاول کر دی کمن

مرن کسی بیحتر ازیشون پیدا کر دن مرده ایتاشون کر دن کتابش

ایک از برشای ا هاشومتا بلکر ده کم این مغنکه سی بیحتر ازیشون پیدا کرن این این که دن کتابش

ایک از بخشه یعب بلاش رمی خمام میگه

خالی بودن یعنی پور بودن از همی چیز اما خالی از بوجودی مجرز زا لحزی گولی زیبا مصالن ارکید روز یا مینای کچه اکتا سبور کنید که کنر جاد دی رویدست

اخطی بین گز یا مینائی کچه اکشتی تصابور کنید که کنیر جاد دی رویدست

و اخطی بینگول مینگرین می می می می می کسر شان از دنگیس اینگول پونست از خاکو باران افتاب درینگول ابر اغیونو سمبادم این این از نغفتنه است حتا زمان و مقانه مدر انه است

براستی کل لکی هن درین گلکوچک مطبال ورشده

اگر تان ها یکی از ان انا سرقی رگول را کنار بگوزاریم دیگر گولی وجود نخا هتاشت پدونه حوزور مبادد مغزدرخاک گل روشتنمی کرد

پدونه بارانه افتاق می پجمارد

با حز و تمامی انا سرقی رکول

دیگر چیزی باگینه میمانت کبت هاه لزکتها گل. افتاق می پجمورد با هز و تمامی انا سرقی رگول دیگر چیزی باری نمیمانت که بطبنگ ان راگگل نامید با اینگاگل پرست از کل لکی هن اما خالی از وجودی مجازاگل بطن های ام کنه وجود ندرت این سفی ابال از کتوریه و این کتور دامورد یکی بودان دامورد

نن دوالی تی دامورد

این که مو همز کتابید ویه کتاب دامرد یه کی بودن

دامرد نان دوالی تی دامردین که مهمه

یک چیز هستیم سفت می کنه ببال

...