ایک از دلویگی که ما با افکار بمشکل میخاریم این ایک اخوب تیدادشون خیلی زیاده مروزانه شست تستدو بیستهزار فکرده. کهزیم شست تستدو بیستهزار تا هموتو که قبلن سوبت کردیم هش داد درسته شون منفيا ونه ودو پنج درسته تکراری. پس مقبیه جانه وره اجیب غریبی رو برویم.

روزی شسته سد بیسته زار فکرتی زهنم اتوالید میشه

از این افکار حشتاد درست مامفی ونو دو پنج درست دشون تکراریم. ایکز دلو یلین کمان نمیت رنیم با اف کارمون ارتبطه منصه پوستواله بی برگارور کنیم تقیرن همی دادشون همی لکیر سن پوش سره همه

اسو بی دارمیت رنیم با افکارمون ارتواته منصب و سالمی ورگار کرنیم ده دادشون

همی نکیر سن پش سره همه اصوب که بیدار میشی زه داره هرف میزنه از مشکلات دی روز میگی از نگرانی ای ایم روز میگی

و تلاشم کنک آيان در اپیش بینی کنک تو هل لازه بس ده بچیزی کن می بینیز دین هیزان ران فکر توی می کنک و روان هیر تنگیز ایل از اتابا جوکن از سوپی بیدار میشنیگا کم بی بین چیت آد رفیکشنگ

ایفیکنه بغنه هیرتنگیزه. ایل از طبع جو کن. از سب که بیدار میشنگا کن به بین چیق آد فکر دن. ایفکر پوش سره هم پوش سره هم میگ زرن. و تستابوره نبامه ندن که مدمه درگیر زه و درگیر فکر از نبهانه که باوغیته نکه یه رب اش بسیار منوز بست و رویم مدیریت افکار. تقات کن.

کلامی که اینجه استفاده بی کنیم مدیریت بند کنٹرول.

بند خوا مشکردن بند از بین بردن مدیریت افکار.

تالاشمه از بین بوردن افکار نست

اونو بی توسیمی کنم را هاکون

حکسی درین زمین اتالاشی کردن اون آفاگو ده

بهترین بار مدیریت افکار

مدیریت تبتجوهده و ارتبطت بوافکار

از برین زمینه تلاشی کردنه موافع و ده بہترین بار مدیریت افکاره.

مدیریت تبجوهده و ارتبطه بار افکار. از بین باردن افکار نلازنه بنم مونکن بنه زروری. برو بری تنحقار کاری کم آغیاد دیگری منکه چکار کنیم آفیک را مون

ارتبطه من رجه طور بها شل میطنی بیتا کنی

بروی این منزور یعرا به سیار مفید با کارامات و جدتر که مرز محام دامونه ش سوح بات کری

به بین

اگر باستردی این تنه و باستردی این همه گونه گونی افکش یه سیار دستبندیم اشخص بجلتی

پر شدتی باستردی این همه گونه افکش یه سیار دستبندیم اشخص بجلتیم ایسن

از دهن که موناف کرنه. اگر دخد کنیمی بینی که مدم پش سل هم ده مرد مزوه این اختلف سوح بردیگ

...