...

Faites en bas, chame. از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از از ا ساده بی و تنزیم ردیوی مهمد از اگوده ارزی برایطان تلخیسو تنزیم ردیوی کنیم ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! ¡Adiós! No me he rabert Walton. نمی رب ارک بلتون و خارش مارگرهت. خاره ازیزم میدانم کدر هالهازر هیش راه براه فرستدن این نامه بوجود ندنت. ماروه دریاه استیم و بطرفه بوت بشمال دره رکتیم. دوشن بی پیش کشتی کی کرایک اددودم بطور کامل در مواسری یه یخ خرار گرفت.

مه غلیزیم مردر ميان گرفتبوت.

خودو دسوات دو مه فرنشست و جل گههای ازیم یخ تدور تفادور مرافر آگرفتبود جلو ای چشمن من زاهر شود. در همینهین منزره اجی بیتا و جو ای مارجالکت.

سورت میی بین سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتمای این سورتای غولا ساید اشت. مبو دوربین هرکت سریه سورت مردوم بالکه بیم تو اینکه پوشتی ایک شیب دور دست نا پدیچون.

همه گی از دیدن آن منزر یعجی بیران بودیم.

تانجاك خبار داشتیم ست هم آئی لازمانته لما سکونی دور بودیم. دو سو آد پزازین با بے یخشکست و کشتیم آزاد شود.

سو برای زباد رفتن روی آرشه و دید همه یمه لبانها، یک گشه کشتی جانفدند، و با یگ نفرکتون درگابود هرف میزدند. نگا کردن سورتمی را دیدن مصنه من سورتمی دیلوزی کروی یکتکی یخب ازورت بود. توی سورتمی یگن فرکش بیه اروپایها بود دشسته بود.

ما و نابل کشتی با دیدر من گفت،

اینم نافد آئی ما،

مردظم پر سیت،

پیش از انکه بیایام روی کشتی شما،

لتفن بمن بگوید از قدم ترفن خواید براید براید. گفتن زمتبت بسومار،

اگار خیار از راحت چود،

و رزاید داد بیایت توی کشتی.

این مارت بز ایت بخیمی داشت.

دستها با پرزاید داد بیاید توی کشی این مارت باز ایت وخیمی داشت

داستها با پایش یخز دبود با برا نشتاقی بند سدیگ از کلیت بود

دورستون کشی تالاش اگت خوبشابات کبیتا باند حرف بزانت. یکی از ملگانه از اپرسید چتور جور اپکر ده از بسورت مطانجها بیا یه.

مرد بیافیگم جنی بخود گریف پگوف

میخسلام یک نفرک رکی از داس در رفتاز پیدا کنم قفتیم او هم مستخرد سبر سورت منا بود چباب دتشرا بادماد اگفتیم که انگول ردیده بیدیم.

بشدد هیجان زدشت و از مان خاص بگویم ان هیولا از چمه سدی افدست.

...