Bistarin, államat bímán a ícsés a matágyulmű vanít, állaj már szóligy. بیش ترین

الامت بیمانایی چیشا ما ته جو میریفانید

الام افسولیگی

یعنی بکتما بیمانا میشیم از کارمی افتما زندگی می افتیم

خوسته ندریم

توزن خانما میزرین فائدیی

ندره اتشامه بیسا روش که دوست اخامی بود این که که ایسای بیلی مشاوری بیشمی بود این ایسای بیشمی بود این ای مشاوری ازیواش تشید میرم نمشمه

نفن جلو

بیسر اپسر خوب مامولی بچه شل برخل مهمه شه از ایه جای ببات دوخته ایمیلاش و من کفتش که بیمهن

یک چیزی هست که هلام خوب نسرین ارتباد

همیچه خوبه

از هل خوبه کارم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم که هم این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این این ا یادم برخونی قوچی تو کفتم تو همی آرزوی نادمی

بری آدم بخشیز آر دو بات همی هم دیگه باشان. بلی این مدتفابت خطرما که.

که منزل تو نمیگرم که از این وزلتر نمتر همیت پیم.

چون یه چیزیر حیس سشم کنم.

من دیگه ندفاوت خترمتی که که منزل تو نمیگیرم کفتم از این وزلتر نمت رن بیت پیم

چون یه چیزیر حسش مگانا

من ده این ادران براش

این امید بارم زینگی بارم دورانی لیسانسن

انام پائی پیشتی بود

که سن وقتی ندام دیدم

و یاده خودم

...